بازگشت به لیست سوالات
ا.آ
عنوان :

افسردگی

متخصص روانپزشکی
سلام خانم28ساله هستم 6ساله افسردگی دارم خیلی زود رنج وحساسم وبه رفتار وحرفهای اطرافیانم بدبینم وفکر اینکه کسی دوستم نداره همیشه باهامه چندباری رفتم مشاوره راهکارایی دادن ولی حوصله انجام دادن ندارم حستبی خسته شدم وکم آوردم ازطرفی به همسرم خیلی وابسته هستم طاقت دوری چندساعتشوندارم وهمش فکر از دست دادنش آزارم میده رفتنش به جایی بهم استرس میده نبودنش باعث مختل شدن زندگیم میشه توروخدا راهنماییم کنید ممنون

سلام. اگه میشه مختصری از اتفاقات مهم زندگیتون رو برام بگید مخصوصا از روابط خودتون با دوستان و بستگان و اینکه ایا در برخورد با اونها هم احساس ترس از دست دادن رو دارید؟ در دوران کودکی و نوجوانی هم این احساسات رو داشتید؟

موقعی که بچه ی اولم بدنیاآمد برای خانواده همسرم مشکلی پیش آمد که همسرم درگیربااونابود به من توجهش کم شد وازاون موقع احساسای بدی بهم دست میداد زندگیه سختی داستم تصادف کردیم دزد زد خونمون وطلاهامودزدیدندو....تونوجوانی ام چندبار احساس اینکه موردتوجه ودوست داشتن نیستم بهم دست داد ومن فرزند دوم خانواده هستم وناخواسته بودم وچون دومین دختربودم مادرم مورد سرزنش پدربزرگم قرارگرفته که دخترزاست واین حس از دست دادن رو فقط نسبت به همسرم دارم

مختصری از اقدامات درمانی که تا کنون برای مشکلتون انجام دادید بفرمائید(مخصوصا داروها)
اینکه گفتید به دیگران و حرفهاشون بدبین هستید رو با مثال توضیح بدید. چیزی هم مستقیما از همسرتان راجع به مواردی که گفتید مخصوصا حس از دست دادن شنیدید یا فقط احساس میکنید اینا رو؟

مشاور مراجعه کردن پزشک داروی سرترالین روتجویز کردن که خوب استفاده نکردم وکارایی رو که میگفتن حوصله انحام دادن نداشتم مادرشوهرم خیلی آدم روبازی هستن وهرحرفی رومیگن وگاهی باتندی حرف میزنه وباکنایه حرف میزنه وکلا فامیل همسرم حرفاهوشونو غالب شوخی وکنایه میگن موقعی که دیگران حالشون بدیامریض هستن بهشون توجه میکنم ولی اطرافیانم اینطور نسبت به من نیستن وگاهی مورد بی توجهی قرارمیگیرم شرایط زندگیم طوریه که احتمال اینکه همسرم درطول سال مجبور به مسافرت بدون من بره هست وقراره همین تابستونم چندروزبرای کاری با دوستان جایی برن واحساس ازدست دادن همیشگیش آزارم میده گاهی فکرکردن بهش اشکمودرمیاره
همسرم همیشه میگه من درهرشرایطی کنارتم ولی وابستگیه بیش ازحدمن به اون باعث عدم طاقت دوریش شده وقتی نیسته نمیتونم غذابخورم

شما حتما باید درمان دارویی رو در کنار روان درمانی انجام بدید. نه درمان دارویی به تنهایی موثره و نه روان درمانی به تنهایی. پیشنهاد میکنم حتما تحت نظر یک روانپزشک در محل زندگیتون قرار بگیرید و مراجعات مکرر برای پیگیری داشته باشید. حداقل مدت درمان دارویی 6ماه تا یکسال هست و اصلا این انتظار رو نباید داشته باشید که در عرض چند روز یا چند هفته نتیجه فوق العاده ای بگیرید.

باشه تشکر از وقتی که گذاشتید



سوالات مشابه


افسردگی

سلام وقت بخیر صدری هستم مدتی هست احساس افسردگی دارم خوشحال نیستم، همش یه جوریم، دلم می خواد یه کار کنم بهتر شم

افسردگی

سلام دکتر ،من دختر 22 ساله هستم ک دانشجوام،من مشکلات زیادی دارم مثلا 1.از همه چیز میترسم مثل مردن و اینکه قرص بخورم خفه شم،برای همین با اینکه 22 سالمه قرص تا حالا نخوردم یا جویدم که این موضوع اذیتم میکنه 2.نظر دیگران خیلی برام مهمه و اینکه اصلا نباید ناراحت بشن وگرنه من خودمو خیلی سرزنش میکنم 3.همیشه ناراحتم و آماده ی گریه کردن. 4.مشکلات کوچیک منو از ما درمیاره تا جایی ک خیلی حدی ارزو میکنم بمیرم 5.خیلی زود عصبانی میشم و خیلی به دل گیرم خیلی زیااااد 6.در برقراری ارتباط و ادامه ی صحبت خیلی مشکل دارم حتی با اعضای خانوادم هم نمیتونم صحبت کنم 7.از خودم بدم میاد و اصلا خودمو دوس ندارم و هیچ اعتماد ب نفسی ندارم 8.چندین ساله این مشکلاتو دارم و الان هم بدتر شدن.

استرس و خستگی

سلام خانم دکتر من پسری 30 ساله هستم دو ساله ازدواج کردم مشکلم اینه همیشه با کوچکترین چیز دلم میگیره استرس زیادی دارم بعد از هر کاری زود خسته میشم و کم تحملم مثلا ماشینم خرابه دوست دارم زود درست شه میرم بانک دوست ندارم وایسم با خانومم میرم خرید دوست دارم زود تموم شه میرم دکتر زود باید نوبتم شه استانه تحملم کنه و استرس هم زیاد دارم لطفا راهنمایی کنین ممنون میشم

ترک سیگار

سلام خانم دکتر برای کسی که میخاد سیگار رو ترک کنه حالا جز اون اراده ای ک باید داشته باشه باید دیگه چکار کنه ک دوباره برنگرده و این سیگار و از سرش بیوفتع ؟ تو گوگل دیدم نوشته بود باید ویتامینای A.B5.C.E مصرف کنه ینی ی مولتی ویتامین بخوره خوب میشع؟ این نیکوتینی ک از سیگار مصرف کرده ازبین میره؟ وقتایی ک عصبانی میشه سریع میره چندتا پاکت سیگار مصرف میکنه بهش میگم نکن خوب نیست میگه نمیتونم باید اروم شم نیکوتین داره بهش عادت کردم نمیتونم ترکش کنم چیکار کنم بنظرتون؟

افسردگی و پرخاشگری

سلام خانم دکتر ازینکه وقتتونو برام اختصاص میدید ممنونم.خانم دکتر من خانمی 28 ساله هستم در حال حاضر توو مرخصی زایمانم شغلم پرستاریه.دکتر پسرم 9 ماهشه بعد زایمان افسردگی زایمان گرفتم تقریبا بعد از 3 ماه یه پزشکی برام قرص سرترالین شروع کردن دوز 50 میلی گرم یه مدتی خوب بودم م شاد بودم خوش اخلاق بودم اما دوباره علائم افسردگیم برگشته احساس پوچی میکنم حس میکنپ دیگه کارامد نیستم توو خودمم توو گلوم همش بغضه دوس دارم تنها باشم فقط گریه کنم عاشق بچمم اما وقتی گریه میکنه خیلی شدید عصبی میشم سرش داد میزنم خودمو میزنم دوبارم پسرمو زدم خیلییی ناراحتم اون لحظه کنترلمو از دست میدم خانم دکتر بچم کوچیکه نمیتونم ویزیت حضوری برم ولی قبول دارم که روانم مشکل پیدا کرده .خوابم خوبه فقط شبا پسرم بیدار میشه عصبی میشم منم شیردهی ندارم شیر خشک میخوره.