بازگشت به لیست سوالات
ل.ز
عنوان :

مشکل انتخاب همسر

متخصص روانپزشکی
سلام آقای دکتر،وقتتان بخیر
دکتر جان یکی را برای ازدواج انتخاب کردم، شرایطش خوبه ولی ...
دقیقا اونی که میخوام نیست
خانوادم در انتخابش سهم داشتن
یکی از نزدیکان که خیلی پایین تر از منه یه آدم با مشخصات حدودی که میخواستم نصیبش شده
می سوزم
چیکار کنم؟

سلام از جلسه مشاوره حضوری قبل از ازدواج استفاده کنید




سوالات مشابه


استرس و افکار مرگ

با سلام و ووقت بخیری خدمت جناب دکتر خدمت شما عارضم یک هفته قبل از عید 98 شب ساعت 3ونیم به طور ناگهانی ب علت تپش قلب شدید از خواب یک مرتبه بلند شدم و چون اولین بارم بود با چنین مشکلی رو به رو شدم خیلی ترسیدم که حتی چند تا قرص زیر زبانی و ا س ا مصرف کردم که به علت ترس زیاد و استرس فشار خون بنده روی 20 بود و ضربان قلبم 200 تا بعد از مدتی همگی نرمال شدن ولی از اون شب به بعد هر از گاهی ترس از اینکه دوباره بیاد سراغم دوباره باعث میشد بترسم و دوباره همین مشکل برام پیش بیاد و الان که رفتم متخصص قلب مشکل نداشتم بعضی مواقع فکرم میرفت روی نقطه دیگه مثل ریه تا اینکه ریه ها هم مشکل نداشتن دوباره فکرم میزاره رو تمام بدنم که باعث میشه تمام بدنم تیربکشه یه بار پشتم یه بار شانه هام یه بار شکمم خلاصه ولی باید هم بگم که مدتی مصرف تریاک داشتم ولی الان مدت 20 روزه که نمیکشم ولی از عید که .گفتم بعضی قرص های مثل الپرازولام 1 و کلوناز پام مصرف کردم و یک باره چند وقت قطع کردم و دوباره خوردم ولی ناگفته نماند قرص کلوناز پام بهتر بود مصرف میکردم چند روز مصرف نکردم مشکلی نداشتم ولی دیروز بعداز ظهر یک عدد قرص ا س ا 80 که خوردم بعد از نیم ساعت انگار چیزی توی گلوم گیر کرده بود تا ساعت 5 صبح تا اینکه یه نصف قرص کلوناز پام خوردم خوابم برد لطفا دکتر راهنمایی بفرمایید در طول این مدت زندگیم خراب شده سپاسگزارم از صبر و متانت و بزرگواری شما

استرس به خاطر چمباتمه نزدن

سلام بنده 29سالمه آقا هستم وزن 69 کیلو قد 179 شغلم دوچرخه سازی است حدود یک سال هست که به خاطر درد زانوم به صورت چمباتمه زدن ننشستم (منظورم حالت نشستن ایرانی ها در توالت ایرانی است) وقتی توی مغازم کار میکنم و مشتریهام و مردم و دوستام و... را میبینم که گاه گاه به صورت چمباتمه میشینند خیلی ناراحت میشم احساس میکنم توی دنیا تنها ترین انسانی هستم که به صورت چمباته نمیشینم و این مشکل را دارم و هیچ کس منو دردک نمیکنه دچار استرس و سر درد میشم قلبم درد میکنه نفسام غیر منظم میشه امیدم به آینده را از دست میدم با خودم میگم چرا مردم بدون احساس ناراحتی به این شکل مینشینند ولی من نمیتونم خیلی عصبانی و ناراحت میشم تو فکر فرو میرم افسرده میشم دوست دارم برم یک گوشه تنها باشم و از مردم دور بشم دیگه حوصله معاشرت کردن و خنده و حرف زدن با مردم را از دست میدم از اینکه به خاطر این مشکل مشتری ها و دوستانم و لحظه های عمرمو از دست میدم خیلی ناراحت میشم دوس دارم هر کسی را که به صورت چمباتمه زدن میشینه را خفه کنم. من بمدت 5 ساله سابقه وسواس فکری عملی داشتم به عنوان مثال گاهی اوقات ساعتها درگیر یک کار بی معنی مثل حذف بعضی کلمات از گوشیم شدم و انواع وسواس دیگر، یک سال پیش وقتی از پزشکم شنیدم چمباتمه زدن برای غضروف زانو ضرر داره دیگه از اون موقع تا الان خودم را مجاب کنم تا هیچ وقت به صورت چمباتمه زدن ننشینم، از طرفی دیگر یک راه حل برای مشکلم یافتم با خودم عهد کردم تا سه ماه دیگر به خودم اجازه بدم تا به صورت چمباتمه زدن بشینم ولی از الان صبر و قرار ندارم و و مدام هنگام کار در مغازم این احساسات ناراحت کننده به خاطر اینکه چمباتمه نمیشینم الان باهامه، البته میتوانم به صورت چمباتمه بشینم فقط درد خفیفی دارم به خاطر همین وسواس وار به خودم اجبار کردم تا سه ماه دیگر هم به این شکل اصلا یک ثانیه هم ننشینمراه حل چیست چگونه می توانم در این مدت هم کارم را با شادی انجام بدم و هم از چمباتمه نشسنن مشتریهام عصبی نشم و صبر کنم که تا 3 ماه دیگر چمباتمه نزنم؟ عکسی هم از حالت چمباتمه نشستن فرستادم

ترسیدن کودک

سلام جناب دکتر بیدکی خسته نباشید. بنده دختری دارم دوسال و سه ماهشه الان حدود ی هفته س که احساس میکنم از ی چیزی ترسیده قبلا کامل مستقل خودش میخوابید و سرشو رو بالشش میذاشت و اگر از خواب بیدار میشد خودش دوباره میخوابید ولی الان با ی گریه عجیب خودشو میندازه تو بغل من و ازم جدا نمیشه و میگه باید تک بغلت بخوابم اگرم از خواب بیدار شه بازهم به شدت گریه میکنه میخواد تو بغلم باشه در طول روز هم مدام نزدیک من و وقتی میخواد بره تو اتاقش یا آشپزخونه یا هرجایی میگه باید یکی باهام بیاد به صداها واکنش زیاد نشون میده و اگه یدفعه صداش کنیم یا حرفی بزنیم یهو میترسه و ازجا میپره و گریه میکنه یا میگه ترسیدم قبلا اینجوری نبود البته اینم بگم جدیدا هم مریض بوده و هم دندون در آورده و البته خونه تکونی هم کردیم و وسایل خونه جاش عوض شده البته ممکنه بی ربط باشه اما خواستم همه رو بگم شاید کمکی کرد ی پسر عمه شش ساله هم داره که خیلی بی ادبه و جیغ و داد زیاد میکنه و گاهی با گرگ و تاریکی میترسوندش یا بعضی وقتا دادای شدیدی کنار گوشش میزنه که دخترم خودش میگه ترسیدم نمیدونم چیکار گنم که ترسش از بین بره و ازهمممه مهمتر خوابش دوباره درست بشه ببخشید اگر زیاد نوشتم

افسردگی و بیخوابی بعد از زایمان

با عرض سلام من 6 ماهه زایمان کردم متاسفانه چون کوچولوم کولیک و رفلاکس داشت و دایم بیقرار بود علایم افسردگی رو پیدا کردم و دائم استرس داشتم ی مدت قرص آسنترا 50 روزی نصف خوردم بهتر شدم تا اینکه به علت بیدار شدن های کوچولوم دچار بیخوابی شدم با توجه به اینکه شیر خودم رو میدم دارویی هست برا تنظیم خواب شب که به بچه هم آسیب نرسونه ؟الان چند شبه آمی تریپتیلین ده میحورم و آسنترا هم نمیخورم نه استرس دارم خوابمم خوب شده فقط نمیدونم برا بچه ضرر داره باید جایگزینش کنم یا خیر ؟

بیماری شیدایی

با سلام و احترام جناب دکتر بیدکی احتراما باستحضار میرساند که یکی از دوستان من در سال 93 دچار بیماری شیدایی شد بطوری که حس خودبزرگ بینی و خود برتری نسبت به دیگران، بدبینی، صحبت کردن زیاد داشت و از طریق پیامک های زیاد باعث مزاحمت برای دیگران میشد و حتی شایعه مرگ خود را از طریق پیامک ارسال کرد و خلاصه اینکه خانواده خود و دیگران را به تنگ آورده بود، ولی با مراجعه به روانپزشک در تهران و همچنین مراجعه حضوری به شما تحت درمان قرار گرفت و بعد از یک دوره افسرگی شدید الحمدلله بیماری رفع گردید. متاسفانه این روزها دوباره در اثر یک اتفاق ساده کمی دچار حالتهای قبلی از قبیل خود بزرگ بینی، عدم پایداری رفتار، زود عصبی شدن، صحبت کردن زیاد، وسواس زیاد، مهاجرت از دیار قرار گرفته است ولی در سطح پایین تری از سال 93 و از مراجعه به پزشک خودداری میکند. در ضمن به دستور پزشک در این مدت چند سال، نصف قرص دپاکین 500مصرف میکرده است که پزشک فرموده بود در صورت مشاهده تشدید حالتهای ایشان به مدت 10 روز قرص دپاکین 500 را کامل مصرف کنند.هم اکنون مدت 15 روز است که از مصرف دپاکین500(کامل ) میگذرد و هنوز به حالت عادی برنگشته است. سوال اینکه با توجه به امکان عدم مراجعه حضوری ایشان مصرف کامل قرص دپاکین 500 کافی می باشد؟ لطفا ارشاد بفرمایید. با تشکر