بنده ی دختر 23ماهه دارم
از هشت ماهگی اضطراب جدایی از مادر پیدا کرد و به خودم وابسته شد
الان بیشتر از ی ساعت پیش کسی نمیمونه
دوس داره با خاله و دایی و ... بمونه ولی میگه تو هم بیا
البته گاهی هم بدون من با افراد انگشت شماری مثب بابا دایی و خاله و زن دایی ومامان بزرگ و.. میمونه ولی بعد ی ساعت بهونه منو میگیره و تو خونه هم همش میگه باید کنارم باشی و مثلا آشپزی نکنی
یا حتی دسشویی نمیتونم برم گاهی
با غریبه ها جور نیست و مدام به من میچسبه
مخصوصا با مردها
بغیر از پدربزرگ و بابا و داییاش و چند تا از دوستای باباش از بقیه مردا میترسه و با دیدنشون بی قراری میکنه
و وقتی بهش نزدیک میشن یاباهاش حرف میزنن میزنه زیر گریه
با زنا بهتره حداقل با دیدنشون گریه نمیکنه
بغل کسی نمیره مگر همونایی که گفتم
نمیدونم طبیعیه یا نه؟
تا کی اینجوریه؟
چیکار کنم بهتر شه و انقد به من نچسبه؟
اضطراب جدایی وبیگانه تقریبا ازهشت ماهگی تادوسالگی هست واگربرخورد درستی باهاش داشته باشیم برطرف می شود مثلانبایدبه بچه بگوییم دوستت ندارم



این حالت تا حدود دو الی دوونیم هست بعدان کودک براساس تکاملی بامفاهبمی اشنامیشودوانهارادرک میکند که این حالت کم میشود یعنی مفهوم برگشت پذیری را متوجه می شود که اگر مادر ازمیدان دیدوی خارج شود برمی گردد واربین نذفته است شما باتدارک دیدن یکسری بازی می توانیداینها ذادرذهن کوچک کودک جااندازید وجای نگرانی نیست جملانی که بیانگراین قضیه باشدکه ماهمه سالمیم وپیش همیم وهم دوست داریم بصورت مکرر موثرخواهدبود

خواهش می کنم .فعلا برای ازشیرگرفتن افدام نفذمایید .وضعیت که قدری بهترشد این کار باروشهای مختلف انجام می پذیرد وجای نگرانی نیست. البته غالبا وسواس واضطراب واللدین فراترازمشکلات موجوداست ودرمان والدین دراولویت است .ارادت

اگرسوال بودمجددبفرمایید
سوالات مشابه
اعتیاد
سلام بنده از افسردگی شیدایی رنج میبردم که به طول سه سال تحت نظر چند روانپزشک بودم و خوشبختانه دو سال میشه که اصلا نوسان خلقی یا هیجانی ندارم . نه شادی و نه افسردگی مفرطاما از دوران بیماری به طور شدید اعتیادم به سیگار ادامه پیدا کرده و احساس میکنم اصلا اعتیاد به نیکوتین نیست بلکه یک اعتیاد روانی یا بهتره بگم عشق به سیگار شده روانشناس مراجعه کردم اصلا جوابگو نبودهآیا دارو درمانی سیگار وجود داره ، اگر هست راهنمایی کنید و نظر خودتون راجع به ترک سیگار در روانپزشکی ، ممنون .
استرس
با سلام خدمت شما 34 ساله هستم، متاهل، ی دختر چهار ساله هم دارم، من از کودکی سابقه دندان قروچه در خواب دارم، همیشه در دوره هایی ک استرس بیشتری داشتم شب ها هم دندان قروچه شدید تر بوده. تا کارم ب جایی رسید ک تو بیداری هم مرتب و پر فشار دندان هامو بهم فشار میدادم چند ماه پیش ب روان پزشک مراجعه کردم و برایم قرص فلوکستین 20 تجویز کرد، نزدیک به بیست روز خوردم و به شدت دچار سرگیجه شده بودم حتی بعضی وقتها تعادل خودمو هم از دست میدادم، ب دکترم مراجعه کردم برام بوسپیرون با سرترالین تجویز کرد، تا دو ماه مرتب مصرف کردم. به شدت روحیه خوبی داشتم، خیلی ارام تر شده بودم، عصبی نمیشدم، قوای جنسیم هم به شدت بهتر شده بود ، اما همچنان خیلی وقت ها دندان هامو به هم فشار میدادم و این مشکلم خیلی فرقی نکرد و من به اشتباه و سرخود قرص هامو قطع کردم از ده روز پیش، الان ب شدت استرس دارم برای هر چیز عادی، خیلی عصبی و بی حوصله شدم خوابم خیلی کم عمیق میشه، ببخشید طولانی شد. با سپاس
افکار ناراحت کننده
مدام اتفاقاتی از گذشته یادم میاد و ازارم میده اتفاقاتی که توش ناراحت یا خشمگین شدم چیزی که الان یادم اومده اینه من زمان دانشجوییم مشهد بودم متوجه شدم برادرم چند بار با خونوادش اومده اونجا ولی من خبر نداشتم خیلی ناراحتم کرده اصلا نمیتونم ببخشمش
دارو
سلام.دکتر جان من مدت 6 ماه دارو استفاده میکنم.ولبان 150،ایمن پرامین،سرترالین،پربوتوبول،بعد دکترم چون اخلاق و رفتارش خوب نیس دیگه نمیرم پیش دکتر الان خیلی بی حوصله هستم و پرخاشگر شما چی صلاح میدونی چیکار کنم.ضمنا جزو انجمن NAهستم
استرس، خشکی گلو، درد قفسه سینه و کتف
خیلی استرس دارم با اینکه بهداشت رو رعایت می کنم. چند روزی درد قفسه سینه و پشت قلبم درد می کرد. هر وقت استرس می گیرم دوباره تشدید میشه.
استفاده از زوپ همانند مشاوره تلفنی هرگز جایگزین مراجعه حضوری به پزشک و معاینه فیزیکی نمی گردد و
صرفاً به عنوان ابزار مکمل ویزیت حضوری جهت ارتقاء کیفیت تجربه درمان و آگاهی جامعه می باشد.