بازگشت به لیست سوالات
ع.ث
عنوان :

افسردگی

متخصص روانپزشکی
سلام خانوم دکتر وقت بخیر
من چند روز پیش مزاحمتون شدم و گفتم بخاطر عود افسردگی پس از زایمان دارم آسنترا 50و بوپروپیون 75روزی یک عدد مصرف میکنم امروز حدودا 16روز از شروع میگذره و من فقط شاید کمی حالم بهتر شده خیلی نا امیدم اصلا نمیدونم باید چیکار کنم مدام هم دهنم خشک و خمیازه میکشم اصلا به نظرتون تاثیری داره این قرص ؟خواهش میکنم به من کمک کنید خیلی خیلی روحیه بدی دارم
اصلا احساس شادی ندارم انگار نمیفهمم چطور داره میگذره

خیر خانوم دکتر شیر نمیدم

دکتر برای من سرترالین تجویز کردن اما من خودم آسنترا گرفتم مم ممکن تاثیر هاشون با هم فرق کنه
استرس اون چند روز که فلوکستین خوردم داشتم خوابم شبا خوبه و روزا کمی خوابالو هستم خیلی وسواس فکری دارم همش به چیزای منفی فکر میکنم افکار خودکشی ندارم از مردن میترسم اما زندگی هم برام خوشایند نیست مثلا همش میگم نکنه ی وقت باردار بشم یا همش دوس دارم پسرم بزرگ بشه احساس میکنم خیلی دست و پام روبسته مثلا ی چیزایی رو که میدونم اتفاق نمیوفته همش میگم نکنه بشه بعد از خونمون فراری ام
اوایل تهوع داشتم و بی اشتها اما الان بهترم
کلا فک میکنم ادم افسرده ای بودم و چون سنم کم خیلی سختی کشیدم نسبت به هم سن و سال های خودم با اینکه هم ازدواج و هم بچه به خواست خودم بوده اما نمیدونم چرا بعد از زایمانم اینطوری شدم من حتی میل جنسیم هم خیلی کم
الان عصبی نمیشم ولی احساس ذوق و شادی ندارم انگار ادم سابق نیستم همش منتظرم قرص ها معجزه کنه

خانوم دکتر جسارتا متنی که فرستادید کلا قطع و وصل میشه ممکن ی بار دیگه زحمت بکشید بفرستید

خیر تا حالا نداشتم همچین چیزی کلا ادم ارومی هستم و صبور

قرص هالوپریدول نیم میلی صبح و شب نصف قرص




سوالات مشابه


اعصاب وروان

سلام آقای دکتر من 42ساله و 17 سال به خاطر مشکل افسردگی و عصبی شدن و اضطراب دارو مصرف می کنم میخواستم ببینم که میشه این دارو ها رو با یه روشی قدم به قدم کم کنم

درمان سوگ

سلام و خسته نباشید. من و همسرم حدود یک سال هست که عقد هستیم قبل از اون هم سه سال با هم بودیم. همسرم دو ساله که تنها خواهرش رو از دست داده و جز اون هیچ خواهر و برادر دیگه ای نداره. ما از هم دور هستیم. بخاطر یه سری مسایل همسرم رابطشو با خانواده اش قطع کرده و جز با من و خانوادم با هیچکس صحبت نمیکنه. هنوز با فوت خواهرش کنار نیومده. با من هم دربارش خیلی کم صحبت میکنه و میگه حرف زدن راجع بهش ناراحتم میکنه. وصعیت خوراک و خوابش هم خیلی بده. از طرفی من هم پدر و مادر مریضی دارم که نمیتونم تنهاشون بذارم و شرایط عروسیمون هم هنوز مهیا نیست. همسرم حاصر نیست بیاد مشاوره و میگه دیگه هیچ چیز حالمو خوب نمیکنه.. نمیدونم چطور دیگه کمکش کنم. ممنون میشم راهنماییم کنید. خیلی شرایط بدی دارم.

افسردگی

من 16 سالمه و طبق چکاپی که چندماه پیش داشتم مشکل جسمی خاصی ندارم.ولی الان حدود نه ماهه تمام علائم افسردگی رو دارم و این یه ماه آخر تمرکزم به شدت پایین اومده و هر از گاهی تنگی نفس هم میگیرم بی هیچ دلیلی.تو دو ماه گذشته 10 کیلو اضافه وزن داشتم و خیلی خیلی خستم. حوصله هیچکس و هیچ چیز رو ندارم و هیچ امیدی به حال و آینده ندارم.گاهی از نظر روانی اینقدر بهم میریزم که افکار خودکشی به سرم میزنه و حتی آسیب زدن به دیگران. مشغله فکری خیلی زیادی دارم.از طرفی هم نمیتونم با بقیه ارتباط بگیرم،یعنی وقتی بقیه شاد یا ناراحتن نمیتونم منم مثل اونا عمل کنم.به مسائلی که قبلا برام اهمیت داشتن بی تفاوت شدم.درواقع نسبت به همه چیز بی تفاوتم. میخواستم بدونم ممکنه این علائم مربوط به چیز دیگه ای باشه یا باید برم پیش متخصص ؟

مشاور خانوادگی

سلام خسته نباشید من حدودا دا ساله با همسرم ازدواج کردم با شوهرم فرقای خیلی زیادی دارم کلا دنیامون باهم فرق می کنه می خوام کمکم کنین

بی خوابی و خواب پریدگی

حدود یک هفته پیش از خواب که بیدار شدم انگشتان یکی از دستانم به رنگ حنایی بودن و در طی روز از بین رفتن تقریبا یک هفته ای هست که یا بی خوابم یا از خواب میپرم و به سختی بعداز چند ساعت خوابم میبره