بازگشت به لیست سوالات
م.ک
عنوان :

قرص لوکسیم 20 وکلر دیازپوکساید

متخصص روانپزشکی
سلام دو روز پیش توولیعصر مزاحمتان شدیم این دو دارو را برای افسردگی حادم تجویز کردین ولی الان دو شب هردو رو به فاصله 5 دقیقه از هم مصرف میکنم ولی لرزو پاهام یخ میکنه وتعریق زیاد در قسمت بالا تنه وسرم دارم فک هم موقع حرف زدن درد میکنه سفت میشه
قرص های لوکسیم 20 با کلردیازپوکساید5
احساس ضعف و اشتهامم کم شده
قرص لوکسیمو نصف میکنم
گفتین تا یه هفته

سلام
این عوارض معمولا گذرا هستن .ولی اگه خیلی اذیت میشین لوکسیم رو قطع کنید و یکشنبه مراجعه کنید تا دارو ی دیگه ایی جایگزین کنیم.

🙏
سلام شرمنده خانم دکتر قندم وفشار خونم بالاست میترسم بیام بیمارستان اگه بشه دارو رو برام اینجا تجویز کنین یا آدرس مطب بدین



سوالات مشابه


کرونا ویروس مثبت

سلام وقتتون بخیر.داداشم 5 روزه بخش ای سی یو بیمارستان امام رضا مشهد بستربه .70 درصد ریش درگیر شده .میشه زحمت بکشین ازمایشش رو میفرستم واستون بگید شرایطش چطوره .اخه بیمارستان که چیزی نمیگه نگرانیم بخدا.ممنون

افسردگی

سلام.خداقوت.یه دوره افسردگی شدید داشتم،الآن گاهی واقعا احتیاج دارم گریه ولی نمیتونم.انگار اشکم خشک شده.اینجور مواقع سعی میکنم کارایی رو انجام بدم که آرومم می کنه ولی خب گاهی واقعا نمیتونم.ممنون میشم راهنماییم کنید

اضطراب بوپروپیون

عرض سلام و ادب خانم دکتر، پسری 29 ساله ام که به دلیل اضطراب اجتماعی و افسردگی شدید و عدم تمرکز و تفکر روشن داروهای اس سیتالوپرام 10 و نورتریپتیلین 25 و اخیرا هم بوپروپیون 75 به داروهام اضافه شده (توضیح اینکه من بجز پاروکستین تمام داروهای ssri و نیز ونلافاکسین رو طی این سالها مصرف کردم که تاثیر چندانی نداشتن). سوالم خدمتتون درباره بوپروپیون هست که 13 روزه مصرف میکنم ، دو سه روز اول خلق و انرژیم رو بالا برد اما کم کم کمتر شد و الان اضطرابم بیشتر شده و مشکل یبوست پیدا کردم. بوپروپیون برای تمرکز و انرژی و بی میلی به جنس مخالف(نامزدم) برایم تجویز شد. خانم دکتر آیا این اضطراب بوپروپیون از عوارض اولیه ش هست و رفع میشه و یا اینکه مادامی که مصرف بشه اضطراب آور هست؟ نمیدانم مصرفش رو قطع کنم یا ادامه بدم چون فعلا که اضطرابم بیشتر شده.سپاس

احسااس افسردگی

با سلام من مادر یک پسر یازده ماه ام بعد دوازده سال تلاش و چندین بار ivf ناموفق با معجزه به صورت طبیعی باردار شدم اسفند 97 که فهمیدم باردارم مشهد بودم کنار مادرم خونه خودم تهران است و من در تهران کسی ندارم. بیشتر استراحت میکردم و بیرون نمیرفتم مگر برای دکتر و کارهای ضروری اول مهر 98 زایمان کردم دیگه زایمان در هفته 37و خیلی با استرس زیاد بود کلا مادر پر استرسی هستم از موقعی که پسرم بدنیا اومد تا دو ماه و نیم مشهد بودم شاید یکی دوبار تنهایی رفتم بیرون از آذر که اومدم تهران از ترس آنفولانزا شاید ماه به ماه بیرون نمیرفتیم تا اومدیم واکسن چهارماهگی تو بهمن زدیم بعدش خودم شدید مریض شدم بعد که کرونا اومد کلا خونه نشین شدم از بهمن 98 تا الان چون اینجا کسی ندارم و افردای هم که اطرافم دیدم مثل همسایه ها رعایت نمیکنن و ماسک نمیزنن من از برخورد با مردم خیلی میترسم البته واقعا این کرونا واقعا ترس داره من هر لحظه میترسم اگر اینجا ما یک کدوم مریض بشیم هیچ کس نداریم بهمون کمک کنه شوهرم رعایت میکنه ولی مثلا وقتی بهش میگم فلانی ماسک نداره باید وقتی میخوای باهاش حرف بزنی فاصله رعایت کنی با مسخره با من برخورد میکنه سعی خودش میکنه اما حرف های من براش زیاد مهم نیست الان دیگه احساس میکنم دیگه مثل یک باتری خالی شدهم الان هفت ماه که به جز شوهر و پسرم هیچ کس ندیدم دیگه واقعا حوصله بچه نداری دارم عصر ها و روزهایی که شوهرم خونه است دلم نمیخواد دیگه من به کارهای بچه برسم خیلی وابسته به گوشیم شدم همش دلم میخواد تو واتس آپ و تلفن با خانواده ام حرف بزنم همه ازم توقع دارن بدون هیچ گله و شکایتی فقط بچه داری کنم من از خونه اصلا بیرون نرفتم فقط گاهی با ماشین بیرون رفتم تنها آدمی که دیدم شوهرم بوده که اونم خیلی بهم غر میزنه خودش خیلی از گوشی استفاده میکنه ولی دائم بهم غر میزنه بابت استفاده از گوشی و حرف زدن با خانواده ام من از صبح که بیدار میشم همش مشغول کارهای خانواده ام غذا درست کردن برای خودمون و پسرم کارهای خانه حتی نمیتونم یک فیلم کامل نگاه کنم من قبل از بارداری مربی کیک و شیرینی بودم فوق لیسانس دارم 38 سالمه نمیدونم چه جوری به بقیه بفهمونم حالم خوب نیست علاوه بر تمام این احساس خستگی و افسردگی استرس و اضطراب زیادی دارم از شروع فصل پاییز و بیماری ها و کرونا میتریم اگر بچه ام مریض بشه چیکار کنم چه طوری بیرمش دکتر از طرف دیگر یک نگرانی دیگر هم دارم اونم مادرم که تنها در مشهد است مشهد خواهرم شب ها میره خوه مادرم ولی از صبح تا شب تو خونه تنهاست چون بیماری زمینه ای داره مادرم هفت ماه از خوه بیرون نرفته همش نگران مادرم هستم و اینکه نمیتونم هیچ کاری براش انجام بدم مادرم علاقه زیادی به فرزند من هم داره و خیلی دلتنگ ما شده به شخصه از فصل پاییز هم بدم میاد و از الان به خاطر نزدیک شدن به پاییز استرس گرفتم ا همسرم خیلی بهم گیر میده نمیفهمه که من دیگه نمیتونم دیگ تواناییم تموم شده تازحرف میزنم میگه من هم سختی کشیدم من تمام مسئولیت ها انجام میدم نمیگه درکت میکنم میگه منت نزار که از خونه بیرون نمیری برو از خوه بیرون ولی من از موقعی که بهمن مریض شدم نمیدونم آنفولانزا بود یا کروناو خیلی سختی کشیدم از بیرون رفتن میترسم فکر میکنم گر مریض بشم و خانواده ام آلوده کنم چیکار کنم الان تنها سرگرمی من گوشی مویابل و حرف زدن با اعضای خانواده و پخت نان و کیک است نان و کیک و شیرینی و خوارکیهای مورد نیاز خانواده در خونه درست میکنم از اینکه حوصله بچه داری و بازی کردن با فرزندم ندارم خیلی احساس بدی دارم نمیدونم باید چیکار کنم احساس ناتوانی شدیدی دارم

قرص تری فلوئوپرازین

سلام خسته نباشید من سه شنبه حضوری خدمتتون رسیدم برای استرس شدیدم بهم قرص های پروپرانول 10 صبح و شب و اس سیتالوپرام صبح ها و تری فلوئوپرازین شب ها دادین شب دوم وقتی قرص تری فلوئوپرازین رو خوردم پشت ران پام بصورت نقطه ایی درد شدید گرفت و کبود شد و بدنم البته بیشتر سمت چپ بدنم خیلی سوزن سوزن میشهو دهنم خیلی خشکه آقای دکتر چیکار کنم ب خوردن قرص ادامه بدم اگر نه مشکلی نیست یه دفعه بعد از دو بار خوردم نخورمش؟