بازگشت به لیست سوالات
ن.ر
عنوان :

بیخوابی

متخصص روانپزشکی
باسلام خدمت اقای دکتر قبل از سولم بیصبرانه منتظر راهنمایی شمام
من 25سال سن دارم 6 ماه پیش زایمان کردم از 6 ماهگی که باردار بودم از استرس سلامتب بچم بیخوابی شدید گرفتم که زولپیدم و کلوزاپین تا زایمانم خوردم بعد از زایمان مشکل ادامه داشت و دوز دا روهام هی زیاد میشد که 150 امیتریپترین
2عدد اگزازپام ده
نصف نورمازین 100 بود
امل این داروها رو 5 ماه استفاده کردم و خوب نشدم و افسدگی شدیدد شد خیلی با اوجه به این که زمینه اریثی داشتم فقط گریه میکردم داد میزدم شب ها نمیتونستم بخوابم داد میزدم و گریه تا اینکه دکترم رو عوض کردم و ایشون برام
سدیم والپرات500 فلوکستین 2عدد 20
نورمازین 100 1عدد
کوتیاپین 100 یک عدد و لیتیوم 300 دو عدد بود با اینها باز شبهای اول بیخواب بودم و نهایتا کلونازپام 2رو اضافه کردن و تشخیصشون دوقطبی افسردگی بودمن بااین قرصها خوب میخوابم شکر
اما صبح هاخیلی خسته کوفته هست بدم نای انجام کاری ندارم و رو تخت میمونم میخواستم تشخیص شمارو در این ضمینه بدونم و کدوم قرص رو جابجا کنمم تا صبح ها انقدر احساس کوفتگی و شلی نکنم؟ممنون منتظر پاسختون هستم

با سلام و احترام،لازم است بصورت منظم به روانپزشک متخصص معالجاتان مراجعه کرده،عوارض مذکور را با ایشان درمیان بگذارید تا نسبت به تنظیم دارو ها متناسب با شرایط اقدام نمایند.




سوالات مشابه


خشم

باسلام میخواستم بپرسم چیکار کنم که زود از کوره در نرم چون همیشه آرومم ولی وقتی عصبی می شم دیگه نمیتونم خودم و کنترل کنم . باتشکر

افسردگی

سلام وقتتون بخیر خانوم دکتر.. من دختری 17 ساله هستم تقربیا میشه گفت دو سالی هست که دچار افسردگی شدم اوایل نمیدونستم و پیگیرش نبودم اما الان شدید تر شده و داره به من اسیب میزنه .. لطفا کمکم کنید

حملات عصبی

خانومم چند ماهی است خیلی شکاک شده .بعداز فوت دونفر از اقوام و دعوای من با خانومم روی دوبار دچار حمله عصبی شدید میشه .گاها دیوانه وار دوستم داره و گاها ازم متنفره

سردرد و خواب الودگی و استرس

20سال سن دارم که دوساله دچار بیماری اضطراب وافسردگی شدم و الان هم دارو های والپروات سدیم 500روزی یکی و ولبان150روزی سه تا وMatoride36روزی یه عدد مصرف می کنم مشکل من از اینجا شروع شد که چند ماهی توی خوابگاه سخت گیری و هر روز دعوای مدیر و ... و مهم تر از همه مانع رفتن ما به سالن مطالعه شدند به خاطر سو استفاده ی چند تا از هم اتاقی هام که تو اون شرایط ناخوداگاه گریه می کردم دائم تصویر همون اشخاصی که مقصر بودن تو ذهنم بود و حرف ها و توهین های مسئولان ومن سه ماه تو همین شرایط بودم تا اینکه برگشتم خونه دیدم داره خاطرات اون روز ها اذیتم می کنه دیدن افراد و مکان ها و صداها و... هر چیزی که در اون دوران دیده بودم الان دوباره دیدن و شنیدنشون خیلی حالم رو بد می کرد و دائم گریه می کردم MRIو نوار مغز و ازمایشات مربوط به کم کاری تیروئید و ... انجام دادم و برحسب نتیج اونا خلاصه برگی که هنگام ترخیص دادن فلوکستین و الانزاپین و بوسپیروکس بود و اینکه طی این 28ماه(دوره بیماری تا الان) داروهای زیادی رو مصرف کردم مثل سرترالین و پروپرانولول وپرفنازین و دلوکستین و لیتیم و مدافینیل و گاباپنتین و پرگابالین و سیتالوپرام و اس سیتالوپرام و نورتریپتیلین و همینا یادمه سال اول بیماری همزمان با اولین کنکورم بود که از دیماه 94که حالم بد بود کم کم مطالعه رو ول کردم تا دیگه از فروردین 95 کلا کنار گذاشتم علتش هم این بود که کتاب رو که باز می کردم دقیقا حال بدم رو که قبلا در هنگام تدریس یا مطالعه داشتم به یادم می افتاد و حالم بد می شد و ذهنم طوری درگیر می شد که اصلا متوجه چیزی نبودم و بی اختیار گریه می کردم تا اینکه مهر 96دوباره رفتم سراغ کتابام که طی مهر و نصف ابان استرس شدیدی من رو گرفت طوری که نشسته نمی تونستم مطالعه کنم و دائم قدم می زدم سعی می کردم بیشتر روز ها بیرون از خونه باشم و تپش قلب شدید گرفتم که تو اون موقع من والپروات سدیم و دلوکستین مصرف می کردم دوباره دارو هام رو تغییر دادم و دلوکستین حذف شد و ولبان وپروپرانولول اضافه شد تقریبا وسط های اذر ارامشم بیشتر شده بود ولی خواب زیاد نگرانم می کرد حتی تا 18 و 19 ساعت در شبانه روز هم می رسید همین طور ادامه داشت روزی بود که اصلا مطالعه نداشتم و روزایی هم بود که 7یا8ساعت مطالع داشتم دی ماه از طرفی کلی از بقیه ی رقبا عقب مونده بودم و سرعتم پایین بود و اینکه دوباره داشتم به همون مباحثی می رسیدم که تو روزهای حال بد اونا رو خونده بودم و ترس اینکه نکنه مطالع این مباحث دوباره حالم رو بد کنه باعث شد کلا دوباره ول کنم درس خوندن رو واز نیمه ی دوم اسفند (96درد هام شروع شد روز اولش کم بود که دوباره به پزشکم مراجعه کردم همون دارو هایی رو که دارم مصرف می کنم رو تجویز کردن ولی بعد ها به قدری شدید شد که روزی دو یا سه تا ایبوپروفن یا استامینوفن ومسکن های دیگه هم اروم نمی کردم یعنی بعد از خوردن مسکن چند ساعتی کسل و خواب الود می شدم و می خوابیدم دوباره سردرده شروع می شد الان هم که داره تقریبا یه ماه می گذره همونطور ادامه داره از طرفی م الان مشکلاتی تو خانوادم به وجود اومده که ناراحتی من رو چند برابر کرده طوری که شب ها تا صبح بیدارم و طول روز می خوابم و خوابم هم بریده بریده و همراه با کابوس و دائم از خواب می پرم اکثر روز ها گریه می کنم روز به روز هم که داره به کنکور نزدیک تر می شه داره حالم بدتر می شه و برای نجات از این شرایط تنها راهکارم اینه که خودم رو به خواب بزنم یعنی به نظر شما می خواد دوباره وضعیت سال دوسال قبلم برگرده؟برای سردردم چیکار کنم این همه قرص مسکن عواقبش می خواد چی بشه؟چه راهکاری می تونید به من بدید که بتونم اوضاعم را تغییر بدهم ؟نمی شه که هر سال تو کنکور شرکت کنم و همین وضعیت ادامه داشته باشه و اینکه راهکار برای وضعیت کسل بودنم؟؟نمی دونم اب سرد به صورتت بزنی و دوش اب ولرم و ورزش و هیچ کدوم حالم رو تغییر نمی ده یعنی همین که برمیگردم خونه همون کسلی و بی حوصلگی سراغم می یاد؟ واینکه والپروات سدیم برای درمان چه بیماری می باشد ؟من تا جایی که می دونستم فکر می کردم برای بیماری صرع می باشد یعنی من علائم صرع رو دارم؟!!

مشکلات اعصاب

سلام و خسته نباشید اقای دکتر... من مامانم چند وقته ک مریضه دل ضعف داره دل لرزه داره استرس داره همش بی قراره دردی چیزی نداره فقط خیلی ناتوانه خیلی هم دکتر رفته دکتر داخلی و ووو ک گفتن مشکل اعصاب شه دکتر اعصاب چن جا بردیمش ولی هیچ خوب نشده قبلا هم این مشکل رو داشته یعنی سابقه مشکل اعصاب داره ک بردیمش دکتر اعصاب یه چن روز طول کشیده خوب شده ولی این بار نزدیکه یه ماهه چهار پنج تا دکتر اعصاب بردیمش ولی خوب نشده..باتشکر