بازگشت به لیست سوالات
ا.ص
عنوان :

بد دلی و شکاکی همسرم

دکترای مشاوره
من همسر دوم شوهرم هستم قبل از عقد 3سال دوست بودیمبعد از ازدواج خیلی اخلاقش خوب بود ولی بعد ب مرور اخلاقش تغییر کرد اصلا اجازه نمیده تنها بیرون برم حتی با خانوادمم اجازه نمیده مهمان هم ب خونمون میاد همش تهمت میزنه ک دارید باهاش لاس میزنید ب حانوادم توهین میکنه خانواده من خیلی معاشرتی هستن و رفت و امد ب خونه ی پدرم زیاده از اونجایی ام ک با پدرم شراکت کاری دارن ب حدی هست حتی نمیتونم حرف طلاق بزنم چون خواهرمم طلاق گرفته ب خاطر اعتیاد و خیانت همسرش و همش ب خواهرمم تهمت میزنه در حالی ک اصلا اهل دوستی و ... با پسرا نیست و ی تولیدی داره ک 50 نفر کار میکنن براش و هر موقع ی مردی رو جلو در میبینه ک اومده کار ببره شروع میکنه ب عذاب دادن من ب خدا من خیلی مراعات حال همسرمو میکنم ک بهتر بشه ولی نمیشه ک نمیشه خیلی خسته شدم تو خوابام همش کابوس میبینم تورو قران کمکم کنید اقای دکتر چون تنها راهی ک مونده برام خودکشیه خیلی عذابم میده
شرمنده دکتر یادم رفت بگم من 29 سالمه و همسرم 42 ساله هست 3 ساله عقد هستیم
تروخدا جواب بدید دیگه من چجوری رفتار کنم ک لج نکنه و ب حرفم گوش کنه
شما ک جواب نمیدی ولی من حداقل میتونم ک با شما دردو دل کنم
همسرم اهل هیچ گونه مواد مخدری نیست توی خوابش خیلی سبکه و توی خواب بدنش خیلی میپره

سلام خواهرم، ببخشید بابت تاخیر در پاسخ دهی. از نحوه آشنایی و دلایل ازدواجتان چیزی ننوشتید. احتمالا چالش های الان شما ارتباط زیادی به چگونگی ازدواجتان دارد.

سلام خواهرم، ببخشید بابت تاخیر در پاسخ دهی. از نحوه آشنایی و دلایل ازدواجتان چیزی ننوشتید. احتمالا چالش های الان شما ارتباط زیادی به چگونگی ازدواجتان دارد.

سلام خواهرم، ببخشید بابت تاخیر در پاسخ دهی. از نحوه آشنایی و دلایل ازدواجتان چیزی ننوشتید. احتمالا چالش های الان شما ارتباط زیادی به چگونگی ازدواجتان دارد.

سلام خواهرم، ببخشید بابت تاخیر در پاسخ دهی. از نحوه آشنایی و دلایل ازدواجتان چیزی ننوشتید. احتمالا چالش های الان شما ارتباط زیادی به چگونگی ازدواجتان دارد.

سلام خواهرم، ببخشید بابت تاخیر در پاسخ دهی. از نحوه آشنایی و دلایل ازدواجتان چیزی ننوشتید. احتمالا چالش های الان شما ارتباط زیادی به چگونگی ازدواجتان دارد.




سوالات مشابه


افسردگی

سلام وقت بخیر صدری هستم مدتی هست احساس افسردگی دارم خوشحال نیستم، همش یه جوریم، دلم می خواد یه کار کنم بهتر شم

افسردگی

سلام دکتر ،من دختر 22 ساله هستم ک دانشجوام،من مشکلات زیادی دارم مثلا 1.از همه چیز میترسم مثل مردن و اینکه قرص بخورم خفه شم،برای همین با اینکه 22 سالمه قرص تا حالا نخوردم یا جویدم که این موضوع اذیتم میکنه 2.نظر دیگران خیلی برام مهمه و اینکه اصلا نباید ناراحت بشن وگرنه من خودمو خیلی سرزنش میکنم 3.همیشه ناراحتم و آماده ی گریه کردن. 4.مشکلات کوچیک منو از ما درمیاره تا جایی ک خیلی حدی ارزو میکنم بمیرم 5.خیلی زود عصبانی میشم و خیلی به دل گیرم خیلی زیااااد 6.در برقراری ارتباط و ادامه ی صحبت خیلی مشکل دارم حتی با اعضای خانوادم هم نمیتونم صحبت کنم 7.از خودم بدم میاد و اصلا خودمو دوس ندارم و هیچ اعتماد ب نفسی ندارم 8.چندین ساله این مشکلاتو دارم و الان هم بدتر شدن.

استرس و خستگی

سلام خانم دکتر من پسری 30 ساله هستم دو ساله ازدواج کردم مشکلم اینه همیشه با کوچکترین چیز دلم میگیره استرس زیادی دارم بعد از هر کاری زود خسته میشم و کم تحملم مثلا ماشینم خرابه دوست دارم زود درست شه میرم بانک دوست ندارم وایسم با خانومم میرم خرید دوست دارم زود تموم شه میرم دکتر زود باید نوبتم شه استانه تحملم کنه و استرس هم زیاد دارم لطفا راهنمایی کنین ممنون میشم

ترک سیگار

سلام خانم دکتر برای کسی که میخاد سیگار رو ترک کنه حالا جز اون اراده ای ک باید داشته باشه باید دیگه چکار کنه ک دوباره برنگرده و این سیگار و از سرش بیوفتع ؟ تو گوگل دیدم نوشته بود باید ویتامینای A.B5.C.E مصرف کنه ینی ی مولتی ویتامین بخوره خوب میشع؟ این نیکوتینی ک از سیگار مصرف کرده ازبین میره؟ وقتایی ک عصبانی میشه سریع میره چندتا پاکت سیگار مصرف میکنه بهش میگم نکن خوب نیست میگه نمیتونم باید اروم شم نیکوتین داره بهش عادت کردم نمیتونم ترکش کنم چیکار کنم بنظرتون؟

افسردگی و پرخاشگری

سلام خانم دکتر ازینکه وقتتونو برام اختصاص میدید ممنونم.خانم دکتر من خانمی 28 ساله هستم در حال حاضر توو مرخصی زایمانم شغلم پرستاریه.دکتر پسرم 9 ماهشه بعد زایمان افسردگی زایمان گرفتم تقریبا بعد از 3 ماه یه پزشکی برام قرص سرترالین شروع کردن دوز 50 میلی گرم یه مدتی خوب بودم م شاد بودم خوش اخلاق بودم اما دوباره علائم افسردگیم برگشته احساس پوچی میکنم حس میکنپ دیگه کارامد نیستم توو خودمم توو گلوم همش بغضه دوس دارم تنها باشم فقط گریه کنم عاشق بچمم اما وقتی گریه میکنه خیلی شدید عصبی میشم سرش داد میزنم خودمو میزنم دوبارم پسرمو زدم خیلییی ناراحتم اون لحظه کنترلمو از دست میدم خانم دکتر بچم کوچیکه نمیتونم ویزیت حضوری برم ولی قبول دارم که روانم مشکل پیدا کرده .خوابم خوبه فقط شبا پسرم بیدار میشه عصبی میشم منم شیردهی ندارم شیر خشک میخوره.