بازگشت به لیست سوالات
A.e
عنوان :

مشاوره

متخصص روانپزشکی
با سلام و خسته نباشید
آقای دکتر بنده 31 سالمه کم کاری تیرویید مادرزادی و 10 سال هم هست که مشکل رفلاکس معده دارم همزمان با رفلاکس هم دچار طپش قلب شدم که واقعا آزارم میده دکترای قلب زیادی مراجعه کردم که گفتند هم از رفلاکس و هم از استرس و اضطراب ولی جدیدا تقریبا 3 ماهه حالم بدتر میشه ممکنه از آمپول ب کمپلکس ب 12 باشه شاید چینی بوده دقیقا از شبش من بهم ریختم بیقرار مضطرب طپش و فشارم همزمان میره بالا یا ممکنه به خاطر نخوردن داروی معدم این حالتا بهم دست میده 3 ساله دارومو قطع کردم ب محض اینکه رانینتیدین با کلونازپام بخورم یه دوساعتی آروم میشم ترس تمام وجودمو گرفته از همه چی میترسم اصلا نمیتونم جای شلوغ برم تحمل گرما ندارم تحمل خبرای بد رو ندارم یهو بیقرار و مضطرب میشم سریع فشار و ضربانم میره بالا تمام عضلاتم میگیره لرزش دستم دارم به خاطر قرص لووتیروکسین یه دکتری مراجعه کردم بهم اس سیتالوپرام کلردیازپوکساید کلونازپام پراپرانول با رانینتیدین دادن ولی من متاسفانه نتونستم این داروهارو البته به جز کلونازپام پرانول رانینتیدین بخورم یعنی خودمو وابسته دارو نمیکنم حتی از داروهای جدید خوردنم میترسم اول عوارضشونو میخونم بعد دارو رو میندازم تو سطل زباله اگر در شرایط آرومی باشم ضربان و فشارم خوبه استرس ندارم چون فشارم در حالت عادی 10 , 11 و ضربانمم نهایتش 95 به محض اینکه دارویی از خانواده امپرازول بخورم طپش قلبم آروم میشه که باهام سازگاری ندارن متاسفانه آقای دکتر توروخدا راهنماییم کنید چیکار کنم چه دارویی بخورم که این حالتام خوب بشه همش دکتر گوارشم یا دکترای قلب میگن از معده و اعصابه آقای دکتر نکنه حملات پانیک باشه خیلی میترسم

سلام به احتمال زیاد مشکل عصبیه.باید به روانپزشک مراجعه کنید تا پس تشخیص دارو بدن

ببخشید کلونازپام کافی نیست با پراپرانول که دارم استفاده میکنم ؟؟؟؟

تجویز دارو فقط زیر نظر پزشک




سوالات مشابه


استرس، خشکی گلو، درد قفسه سینه و کتف

خیلی استرس دارم با اینکه بهداشت رو رعایت می کنم. چند روزی درد قفسه سینه و پشت قلبم درد می کرد. هر وقت استرس می گیرم دوباره تشدید میشه.

دلشوره و اضطراب شدید

با سلام و تشکر از زحمات شما ، همسرم 33 ساله هستند .یک مرتبه دلشوره و اضطراب شدید به دلشون میفته و افکار منفی به سراغشون میاد بطوریکه بی حال میشن و اشتها به غذا ندارن و حالت تهوع داره. بعضی وقتها دو تا سه مرتبه در روز براشون اتفاق میفته لطفا راهنمایی بفرمایید چه دارویی استفاده کنند در این شرایط بیماری کرونا که نیاز به آرامش بیشتری هست؟ مزید اطلاع قرص پروپرانول20 در زمان اضطراب شون استفاده میکنن که تاثیری نداره.

سوال دارویی دارم

سلام من به تریاک به مقدار خیلی کم اعتیاد دارم چند بار هم ترک کردم و جلسه میرم چند سال هم پاک بودم و الان لغزش کردم ورفتم پیش روانپزشک که مواد رو برای چند روز مصرف نکنم که بعدش جلسه برم و پاک باشم ..دکتر به من قرص آمی تریپتیلین و کلومیپرامین و نورتریپتیلین و کلونازپام داده و گفت اینا رو بخور و سریع قرص ها رو تو چند روز کم کن و مصرفشون رو قطع کن ..من هنوز قرص ها رو نخوردم ..میخواستم بپرسم خوردن این قرص ها برای چند روز ایراد نداره یا اصلا کمکی میکنه ..چون من اصلا طاقت خماری رو ندارم ...اگه حتی سه چهار روز مواد مصرف نکنم با جلسه رفتن پاک میمونم چون واقعا تمایلش رو دارم و از مصرف خسته شدم و نمیخوام با رفتن به کمپ کارمو از دست بدم ....نمیدونم واقعا ..نظر شما راجع به این قضیه چیه میتونه کمکم کنه ...راهنماییم کنید ممنون

بی خوابی در شب

سلام من یک دختر 8 ساله دارم که مدتی هست بی خواب شده یا تا 4 صبح بیداره و خوابش نمیبره و حتی میگم کتاب بخون چشمات سنگین بشه با چراغ روشن یا چراغ خاموش خوابش نمیبره و اذیت میشه حتی روزها صبح زود بیدارش'میکنم که شب خسته بشه و بخوابه و اگه شب خوابش ببره به یک ساعت نمیشه که با حالت هراس و گریه از خواب می پره . راه میره تو اتاق گریه میکنه و صبح که ازش می پرسم چیزی یادش نمیاد خیلی ناراحتم الان چند شبه وضع ما همینه نه خودش میخوابه نه ما و کلافه است و گریه میکنه که چرا من اینجوریم و نمیتونم مثل همه بچه ها بخوابم ' لطفا راهنمایی کنید درمان دارویی لازم هست یا کار دیگه

اضراب و استرس و افسردگی

سلام وقت بخیر اسم من میثم کریمی هست و 33 سال دارم. پیشاپیش ممنونم که این متن رو می خونید. به مدت یازده سال هست که علائمی از افسردگی، استرس و اضطراب در من هست. هرچند دائمی نبوده و مثلا دوسال اواسط کاملا نابود شده بود و سال های دیگر هم منقطع بوده ولی برای شما که کارشناس هستید قابل درک هست که چه رنجی در این مدت متحمل شدم. میدونم که تنوع زیادی در این دست مشکلات روحی است و به همین خاطر نمی خوام که خودم با اطلاعات ناقص و مطالعات صفحات وب برای مشکل خودم اسم بگذارم و برای درمانگر پیش زمینه ذهنی ایجاد کنم. شدت مشکل من (بجز ماه های اول آغاز و روزهایی در این میانه ها که زمانش بیشتر از یک هفته طول نکشیده) به قدری نیست که زندگی متوقف بشه برام ولی تعداد دفعات و شدت اون وقتی برام پیش میاد به قدری هست که لذت زندگی رو از من بگیره و درکی از زمان حال نداشته باشم و اجازه نده که تصمیمات مناسبی رو بگیرم. علائم رو شرح میدم خدمتتون: یازده سال پیش در اوایل شروع با بی قراری حاد، حالت تهوع شدید، بی اشتهایی شدید، عدم وجود توان در اعضای بدن ، لرزش در اعضا، عدم تمرکز و بدبینی های ذهنی مصادف بود که با مراجعه به معالج تجربه بسیار تلخی رو داشتم که در زیر شرح میدم. چند ماه بعد این علائم ضعیف شد و تا امروز ماندگار بوده ولی همیشه و همین الان هم من فوبیای اون حالات رو دارم به نحوی که ترس از اون حالات (حتی وقتی نیستن و یا خیلی ضعیف هستن) گاها از انجام کارهای روزمره مثل خرید یک لباس، مطالعه یک کتاب و یا خندیدن به یک لطیفه من رو ناامید ودلسرد میکنه. الان هم وقتی حالات بد (فعلا اسمی مثل افسردگی یا اضطراب براش نمیزارم تا زمنینه ذهنی ایجاد نشه) به سراغم میاد با احساس اضطراب بدون علت شروع میشه، احساس ضعف ، سردی و لرزش در دست ها و اگه حس بد قوی تر باشه در پاها رو دارم. بی میلی ، بی اشتهایی و بی ذوقی به انواع غذا و خوراکی ها رو دارم و در صورتی که حس بد قوی باشه از بوی غذاها هم بدم میاد، حالم رو بهم میزنه و یجور حساسیت غذایی پیدا می کنم. هل میشم و برخوردهام عصبی هست، صدام گرفتگی و لرزش داره و در حرف هام حالات استرس و عدم اطمینان پیداست که حاصل نگرانی شدید من هست. بیشتر از این نگرانم که نکنه از اون سطح هم بالاتر بره حال بدی که دارم و یا نگرانم از اینکه نکنه تموم نشه و مادام العمر باشه و عصبی هستم از اینکه چرا من اینجوری میشم! تاجایی که میتونستم حالات رو شرح دادم. با همین حالات که شدت اون سینوسی بوده من کارشناسی رو با وجود مشکلات مالی در شهر دیگه (همون موقع شروع این مشکل) تموم کردم استخدام شدم و کارم رو شروع کردم کارشناسی ارشد رو تموم کردم دوتا زبان خارجی یاد گرفتم و مهارت هایی برای کارهای بازاری آموختم. این ها برای من و همه کسانی که سطحشون در حد من به عنوان یک فرد متوسط اجتماع هست دستاوردهای کمی نیست ولی خب از این داشته هام به خاطر حالات درونیم لذتی ندارم واقعا، با اینکه میدونم چیز کمی نیستن. این اواسط هم یک ازدواج نا موفق در آستانه طلاق داشتم. طرف مقابل بعد یک هفته از عقد اقدام به توقیف اموال و گرفتن سکه های مهریه و دریافت نفقه کرده والان شش سال هست که ادامه داره و ظاهرا تا آخر عمر ادامه خواهد داشت چون هدف اون ها همین کسب درآمد ماهانه بوده و این موضوع هم که هر روز و هر ساعت سوهان روح هست برام. حالا چرا این مدت رو من بدون مراجعه به درمانگر تحمل کردم دلیلش این است که اوایل که با چنین حالات عجیبی مواجه شدم و برای خودم ناشناخته بود و اطرافیانم درکی از حال من نداشتن و شدت اون هم به خاطر فشار های مداوم روانی آن روزها خیلی بیشتر بود من به دکتر مراجعه کردم و داروهایی به من دادن یکیش پروپرانولول بود برای تپش قلب که مشکل خاصی با اون نداشتم ولی بعضی از دارو هایی که متاسفانه اسمشون یادم نیست و مخصوصا یکیش که کپسول با لزوم نگهداری در یخچال بود حال من رو داغون کرد به نحوی که نمیتونم توضیحش بدم ویادآوری اون حال برام بشدت ناخوشایند هستش. داروها رو کنار گذاشتم بعد با تجربه تلخی که داشتم تو این مدت سراغ دارو،درمان و دکتر نرفتم و بدون دارو یازده سال با این حالات مبارزه کردم ولی این اواخر این حالات رو از زبان چند نفر از اطرافیان شنیدم که با مراجعه به دکتر و مصرف یک دوره دارو خوب شدن. یکیشون خانومی بود که بعد از زایمان و فوت نوزادش افسردگی گرفته بوده و حالی که تعریف میکرد خیلی نزدیک به حالات من بود ایشان با مصرف دو ماهه داروی " تری فلوئوپرازین 1 میلی " به گفته خودشون کاملا خوب شدن همین داستان ها در من برای درمان امیدواری ایجاد کرده که خاطرات تجربه تلخ پیشین رو کنار بزارم و دست به دامان مختصصان علم روانشناسی بشم. بنده مدرس دروس فنی و مهندسی هستم و بارها به عنوان مدرس نمونه از من تجلیل شده و به گفته مشتری ها یک کاسب نسبتا خوب در بازار هستم. نزدیکان، دوستان و خانواده هم من رو به عنوان فرد قابل اعتماد و مفید میشناسند وهمیشه بهم لطف دارند.چند جلد کتاب شعر نوشتم و نویستم چند جلد کتاب از رشته های فنی هم هستم. نمی خوام با ادامه و تشدید مشکلات روحیم این ها خراب بشه هرچند با وجود مشکل و پنهان نگه داشتن اون در درون خودم خوبی هایی که بهم در جایگاه های مختلف نسبت میدن برام لذت نداره. من عاشق تشکیل خانواده و داشتن فرزند هستم بخشی از درآمد رو صرف کودکان یتیم می کنم و همیشه برای بچه های فامیل کادو میخرم ولی با این اوضاع نمیدونم که آیا ازدواج مجدد برای من مناسب هست یا نه !؟و مخصوصا میتونم برای خودم بچه داشته باشم و... همیشه این نگرانی ها من رو شکنجه روحی می کنه. فکر می کنم اگر حالات بد مشروح درمان دائمی و قطعی بشن همه چیز درست میشه. اگر نیاز به مصرف دارو هست لطفا راهنمایی بفرمایید