بازگشت به لیست سوالات
م.ه
عنوان :

اضطراب

دکترای مشاوره
سلام دکتر من دختر 20 ساله ای هستم که دانشجوام در یک رشته ی به اصطلاح خوب در دانشگاه دولتی اما به شدت آدم مضطربی هستم... اعتماد به نفس ندارم . خیلی از رفتارهام توی گذشتم هستن که ساعتها ذهن منو به خودشون مشغول میکنن... راجع به هر حرفی که میزنم ساعتها فکر میکنم و شاید از خودم بدم میاد و خودمو تنبیهم میکنم... از آدما فاصله گرفتم و وقتی تنهام حس آرامش بیشتری دارم... چند روز پیش به دلیلی به شدت مضطرب شده بودم تا حدی که که تنگی نفس گرفته بودم و احساس خفگی میکردم و همش گریه میکردم و احساس نارضایتی از خودم حتی توی اون لحظه دوست داشتم خودمو بکشم ... خیلیا میگن که دختر زیبایی هستم اما من از خودم بدم میاد... خیلی اذیت میشم که چیزهای بی اهمیت ساعتها ذهن منو به خودشون مشغول میکنه و طرز تفکر دیگران به شدت برام مهمه اگه دوست من بگه فلان لباست چقدر زشته دیگه هرگز نمیپوشمش. دیگه خسته شدم ازین رفتارام ولی خیلی جاها سعی میکنم با تلقین اضطرابو از خودم دور کنم اما افکار منفی نمیذاره. در مورد انتقاد دیگران و یا هر مسئله ای که ذهن منو درگیر کنه سریع عصبی میشم و پرخاش میکنم.
ممنون میشم کمکم کنید.

سلام، وقت شما بخیر. باتوجه به توضیحاتی که ارائه کردید،متوجه شدم دختر کوشا و توانمندی هستید. در مورد موضوعی که بیان کردید، چندان جای نگرانی وجود ندارد چون قابل بررسی و قابل حل است. برای اینکه در روند حل مسأله زودتر و بهتر پیش برویم، لطفا کتاب زندانیان باور را مطالعه نمایید. حل

ممنون از شما... چشم حتما این کتاب رو میخونم. خیلی ممنون من خیلی بابت رفتارام اذیت میشدم اینکه گفتید جای نگرانی نیست واقعا خوشحال کننده بود برام.

سلام منتظرم پس از مطالعه کتاب ادامه مساله را به اتفاق پیگیری نماییم




سوالات مشابه


افسردگی

سلام وقت بخیر صدری هستم مدتی هست احساس افسردگی دارم خوشحال نیستم، همش یه جوریم، دلم می خواد یه کار کنم بهتر شم

افسردگی

سلام دکتر ،من دختر 22 ساله هستم ک دانشجوام،من مشکلات زیادی دارم مثلا 1.از همه چیز میترسم مثل مردن و اینکه قرص بخورم خفه شم،برای همین با اینکه 22 سالمه قرص تا حالا نخوردم یا جویدم که این موضوع اذیتم میکنه 2.نظر دیگران خیلی برام مهمه و اینکه اصلا نباید ناراحت بشن وگرنه من خودمو خیلی سرزنش میکنم 3.همیشه ناراحتم و آماده ی گریه کردن. 4.مشکلات کوچیک منو از ما درمیاره تا جایی ک خیلی حدی ارزو میکنم بمیرم 5.خیلی زود عصبانی میشم و خیلی به دل گیرم خیلی زیااااد 6.در برقراری ارتباط و ادامه ی صحبت خیلی مشکل دارم حتی با اعضای خانوادم هم نمیتونم صحبت کنم 7.از خودم بدم میاد و اصلا خودمو دوس ندارم و هیچ اعتماد ب نفسی ندارم 8.چندین ساله این مشکلاتو دارم و الان هم بدتر شدن.

استرس و خستگی

سلام خانم دکتر من پسری 30 ساله هستم دو ساله ازدواج کردم مشکلم اینه همیشه با کوچکترین چیز دلم میگیره استرس زیادی دارم بعد از هر کاری زود خسته میشم و کم تحملم مثلا ماشینم خرابه دوست دارم زود درست شه میرم بانک دوست ندارم وایسم با خانومم میرم خرید دوست دارم زود تموم شه میرم دکتر زود باید نوبتم شه استانه تحملم کنه و استرس هم زیاد دارم لطفا راهنمایی کنین ممنون میشم

ترک سیگار

سلام خانم دکتر برای کسی که میخاد سیگار رو ترک کنه حالا جز اون اراده ای ک باید داشته باشه باید دیگه چکار کنه ک دوباره برنگرده و این سیگار و از سرش بیوفتع ؟ تو گوگل دیدم نوشته بود باید ویتامینای A.B5.C.E مصرف کنه ینی ی مولتی ویتامین بخوره خوب میشع؟ این نیکوتینی ک از سیگار مصرف کرده ازبین میره؟ وقتایی ک عصبانی میشه سریع میره چندتا پاکت سیگار مصرف میکنه بهش میگم نکن خوب نیست میگه نمیتونم باید اروم شم نیکوتین داره بهش عادت کردم نمیتونم ترکش کنم چیکار کنم بنظرتون؟

افسردگی و پرخاشگری

سلام خانم دکتر ازینکه وقتتونو برام اختصاص میدید ممنونم.خانم دکتر من خانمی 28 ساله هستم در حال حاضر توو مرخصی زایمانم شغلم پرستاریه.دکتر پسرم 9 ماهشه بعد زایمان افسردگی زایمان گرفتم تقریبا بعد از 3 ماه یه پزشکی برام قرص سرترالین شروع کردن دوز 50 میلی گرم یه مدتی خوب بودم م شاد بودم خوش اخلاق بودم اما دوباره علائم افسردگیم برگشته احساس پوچی میکنم حس میکنپ دیگه کارامد نیستم توو خودمم توو گلوم همش بغضه دوس دارم تنها باشم فقط گریه کنم عاشق بچمم اما وقتی گریه میکنه خیلی شدید عصبی میشم سرش داد میزنم خودمو میزنم دوبارم پسرمو زدم خیلییی ناراحتم اون لحظه کنترلمو از دست میدم خانم دکتر بچم کوچیکه نمیتونم ویزیت حضوری برم ولی قبول دارم که روانم مشکل پیدا کرده .خوابم خوبه فقط شبا پسرم بیدار میشه عصبی میشم منم شیردهی ندارم شیر خشک میخوره.