بازگشت به لیست سوالات
س.ز
عنوان :

درد جدایی از فرزند

متخصص روانپزشکی
با سلام و احترام .خانواده پدرشوهر خواهرم و شوهرش، خواهرمو از بچه هاش جدا کردن .چند روزی هست و اینکه خواهرم خیلی دلتنگ و بیقرار بچه هاشه لطفا راهنمایی کنید چطور از دلتنگی و بیقراری خواهرم کم کنیم

سلام
جدایی فرزند از والدین مخصوصا مادر میتونه آسیب های روانی جبران ناپذیری به هر دو وارد کنه. حتی الامکان تلاش کنید با وساطت و پادرمیانی مشکلات و کدورت خانواده رو برطرف کنید.(خودتان یا فرد ذینفوذ در فامیل) در صورت عدم امکان چنین امری ، آنها را به یک مشاور خانواده یا کودک معرفی کنید.
در ارتباط با خواهرتان نیاز هست که با او همدلی کرده شرایط روحی رو در درک کنید و به او امیدواری دهید که این وضعیت موقتی است و میتواند خیلی زودتر به فرزندش برسد. ولی تا اونوقت باید بتونه خودش رو سالم نگهدارد.
درصورت فقدان یا کمبود مهارت همدلی ، توصیه میشه به یک مشاور با روانشناس مراجعه کند و اگر لازم شد همکاران روانپزشک هم میتوانند کمک کننده باشند تا این دوره به سلامت و با کمترین عارضه طی بشه.

متشکرم از وقتی ک گذاشتید
اما شاید هیچ وقت ب بچه هاش نرسه. چون هدف خانواده شوهرش آزار و اذیت خواهرم هس
طی 17 سال زندگی مشترک دخالت های خانواده شوهر تو زندگیشون خیلی تاثیرات منفی گذاشت

در حال حاضر اولویت این هست که از بی قراری و دلشوره و افسردگی رها بشه سپس برای رسیدن یا ملاقات فرزندانش راه مناسب پیدا کنه.

میتونه در ضمن رواندرمانی و مشاوره از مهارت های زندگی مخصوصا مهارت حل مسئله رو فرا بگیره تا در ادامه زندگی بتونه مسائل زندگی رو به نحو مناسبتری حل و فصل کنه.

متشکرم از پاسخ خوبتون
و وقتی که گذاشتید
با سلام و احترام
من چند ساله ک به پسری علاقه دارم و ایشون تنوع طلب هستند من بهشون پیشنهاد دادم ک بعضی مکان های عمومی و کاری ک خاستن بزن منم با خودشون ببرن ک تو این مدت بهشون عشق نورزم ک بتونم قوی بشم در مقابل احساساتم و خلاف علاقه ای ک بهشون دارم دلسنگ بشم . شما ی راه حل ب من لطف کنید ک وقتی میبینمش و باهاش هستم دلسنگ بشم و بهش نزدیک نشم و عشق نورزم
ممنونم



سوالات مشابه


افسردگی

سلام وقت بخیر صدری هستم مدتی هست احساس افسردگی دارم خوشحال نیستم، همش یه جوریم، دلم می خواد یه کار کنم بهتر شم

افسردگی

سلام دکتر ،من دختر 22 ساله هستم ک دانشجوام،من مشکلات زیادی دارم مثلا 1.از همه چیز میترسم مثل مردن و اینکه قرص بخورم خفه شم،برای همین با اینکه 22 سالمه قرص تا حالا نخوردم یا جویدم که این موضوع اذیتم میکنه 2.نظر دیگران خیلی برام مهمه و اینکه اصلا نباید ناراحت بشن وگرنه من خودمو خیلی سرزنش میکنم 3.همیشه ناراحتم و آماده ی گریه کردن. 4.مشکلات کوچیک منو از ما درمیاره تا جایی ک خیلی حدی ارزو میکنم بمیرم 5.خیلی زود عصبانی میشم و خیلی به دل گیرم خیلی زیااااد 6.در برقراری ارتباط و ادامه ی صحبت خیلی مشکل دارم حتی با اعضای خانوادم هم نمیتونم صحبت کنم 7.از خودم بدم میاد و اصلا خودمو دوس ندارم و هیچ اعتماد ب نفسی ندارم 8.چندین ساله این مشکلاتو دارم و الان هم بدتر شدن.

استرس و خستگی

سلام خانم دکتر من پسری 30 ساله هستم دو ساله ازدواج کردم مشکلم اینه همیشه با کوچکترین چیز دلم میگیره استرس زیادی دارم بعد از هر کاری زود خسته میشم و کم تحملم مثلا ماشینم خرابه دوست دارم زود درست شه میرم بانک دوست ندارم وایسم با خانومم میرم خرید دوست دارم زود تموم شه میرم دکتر زود باید نوبتم شه استانه تحملم کنه و استرس هم زیاد دارم لطفا راهنمایی کنین ممنون میشم

ترک سیگار

سلام خانم دکتر برای کسی که میخاد سیگار رو ترک کنه حالا جز اون اراده ای ک باید داشته باشه باید دیگه چکار کنه ک دوباره برنگرده و این سیگار و از سرش بیوفتع ؟ تو گوگل دیدم نوشته بود باید ویتامینای A.B5.C.E مصرف کنه ینی ی مولتی ویتامین بخوره خوب میشع؟ این نیکوتینی ک از سیگار مصرف کرده ازبین میره؟ وقتایی ک عصبانی میشه سریع میره چندتا پاکت سیگار مصرف میکنه بهش میگم نکن خوب نیست میگه نمیتونم باید اروم شم نیکوتین داره بهش عادت کردم نمیتونم ترکش کنم چیکار کنم بنظرتون؟

افسردگی و پرخاشگری

سلام خانم دکتر ازینکه وقتتونو برام اختصاص میدید ممنونم.خانم دکتر من خانمی 28 ساله هستم در حال حاضر توو مرخصی زایمانم شغلم پرستاریه.دکتر پسرم 9 ماهشه بعد زایمان افسردگی زایمان گرفتم تقریبا بعد از 3 ماه یه پزشکی برام قرص سرترالین شروع کردن دوز 50 میلی گرم یه مدتی خوب بودم م شاد بودم خوش اخلاق بودم اما دوباره علائم افسردگیم برگشته احساس پوچی میکنم حس میکنپ دیگه کارامد نیستم توو خودمم توو گلوم همش بغضه دوس دارم تنها باشم فقط گریه کنم عاشق بچمم اما وقتی گریه میکنه خیلی شدید عصبی میشم سرش داد میزنم خودمو میزنم دوبارم پسرمو زدم خیلییی ناراحتم اون لحظه کنترلمو از دست میدم خانم دکتر بچم کوچیکه نمیتونم ویزیت حضوری برم ولی قبول دارم که روانم مشکل پیدا کرده .خوابم خوبه فقط شبا پسرم بیدار میشه عصبی میشم منم شیردهی ندارم شیر خشک میخوره.