تربیت فرزند برام مهمتر بود و تصمیمم این هست که تا هفت سالگی کامل در کنارشون باشم و همسرم سرکار میرن و به گفته خودشون کارهای خانه و بچه ها با تو و معیشت خانه با من
اوشب بهشون گفتم بچه کوچیک رو نگه دار من بچه اول و شامشو بدم گفت من امروز نسبت به روزای دیگه بیشتر نگه داشتم نگه داشتن روزای قبلشون گاهی هیچی گاهی کمتر یکساعت بوده و امروز حدود یکساعت
بهم گفتن که وظیفه تو هست بچه داری و اگر بتونم کمک میکنم
آیا این حرف درسته ؟ خیلی ناراحتم و اصلا درک نمیکنم مگر فقط فرزند منه که منت میزارن!!!
سلام و درود به شما امیدوارم که سالی پراز ارامش زیبایی داشته باشین
برای مراقبت و نگهداری و تربیت بچه هر دو والد باید در کنار هم دیگه برای بزرگ شدن کمک کنن حالا گاهی وقتا بنا به شرایط یکی از والدین نگهداری بیشتر به عده یا مادر یا پدر
از همسرتون نپرسیدن چرا این حرف و زده
البته شاید اون لحظه در شرایط خستگی بودن و ناخواسته این صحبت
رو به زبون اوردن
ارتباطتون با همسرتون چطور هست
بچه دار شدنتون به خواست ایشون هم بوده
بله با برنامه بوده
خب اینجور که تو صحبتاتون هست فشار زیادی روتون هست مخصوصا که تازه زایمان کردین و انگار همسرتون یه خلق افسرده ای هم دارن یه مقدار به این دلیل بی علاقه گی بخاطر دنیای روانشناختی خودشون دارن که علت صحبتشون براین اساس شاید بوده
خیلی غمگینم و سوالم از شما اینه اساسا بچه داری به چه صورت هست ؟
تا حالا ازشون خواستین که در مورد مسائل مهم زندگی یه تایم بذارین تا در موردش حرف بزنین
اما رو این موضوع تفاهم نداریم
خواسته زیادی ندارین برای اینکه همسرتون حال شما رو درک کنن
انتظار شما غیر معقول نیست و خواست شما منطقی هم هست
با همسرتون صحبت کنید و یکبار دیگه در مورد نگهداری از بچه ها در زمانهایی که نیاز دارین کمک بگیرید
سوالات مشابه
افسردگی
سلام وقت بخیر صدری هستم مدتی هست احساس افسردگی دارم خوشحال نیستم، همش یه جوریم، دلم می خواد یه کار کنم بهتر شم
افسردگی
سلام دکتر ،من دختر 22 ساله هستم ک دانشجوام،من مشکلات زیادی دارم مثلا 1.از همه چیز میترسم مثل مردن و اینکه قرص بخورم خفه شم،برای همین با اینکه 22 سالمه قرص تا حالا نخوردم یا جویدم که این موضوع اذیتم میکنه 2.نظر دیگران خیلی برام مهمه و اینکه اصلا نباید ناراحت بشن وگرنه من خودمو خیلی سرزنش میکنم 3.همیشه ناراحتم و آماده ی گریه کردن. 4.مشکلات کوچیک منو از ما درمیاره تا جایی ک خیلی حدی ارزو میکنم بمیرم 5.خیلی زود عصبانی میشم و خیلی به دل گیرم خیلی زیااااد 6.در برقراری ارتباط و ادامه ی صحبت خیلی مشکل دارم حتی با اعضای خانوادم هم نمیتونم صحبت کنم 7.از خودم بدم میاد و اصلا خودمو دوس ندارم و هیچ اعتماد ب نفسی ندارم 8.چندین ساله این مشکلاتو دارم و الان هم بدتر شدن.
استرس و خستگی
سلام خانم دکتر من پسری 30 ساله هستم دو ساله ازدواج کردم مشکلم اینه همیشه با کوچکترین چیز دلم میگیره استرس زیادی دارم بعد از هر کاری زود خسته میشم و کم تحملم مثلا ماشینم خرابه دوست دارم زود درست شه میرم بانک دوست ندارم وایسم با خانومم میرم خرید دوست دارم زود تموم شه میرم دکتر زود باید نوبتم شه استانه تحملم کنه و استرس هم زیاد دارم لطفا راهنمایی کنین ممنون میشم
ترک سیگار
سلام خانم دکتر برای کسی که میخاد سیگار رو ترک کنه حالا جز اون اراده ای ک باید داشته باشه باید دیگه چکار کنه ک دوباره برنگرده و این سیگار و از سرش بیوفتع ؟ تو گوگل دیدم نوشته بود باید ویتامینای A.B5.C.E مصرف کنه ینی ی مولتی ویتامین بخوره خوب میشع؟ این نیکوتینی ک از سیگار مصرف کرده ازبین میره؟ وقتایی ک عصبانی میشه سریع میره چندتا پاکت سیگار مصرف میکنه بهش میگم نکن خوب نیست میگه نمیتونم باید اروم شم نیکوتین داره بهش عادت کردم نمیتونم ترکش کنم چیکار کنم بنظرتون؟
افسردگی و پرخاشگری
سلام خانم دکتر ازینکه وقتتونو برام اختصاص میدید ممنونم.خانم دکتر من خانمی 28 ساله هستم در حال حاضر توو مرخصی زایمانم شغلم پرستاریه.دکتر پسرم 9 ماهشه بعد زایمان افسردگی زایمان گرفتم تقریبا بعد از 3 ماه یه پزشکی برام قرص سرترالین شروع کردن دوز 50 میلی گرم یه مدتی خوب بودم م شاد بودم خوش اخلاق بودم اما دوباره علائم افسردگیم برگشته احساس پوچی میکنم حس میکنپ دیگه کارامد نیستم توو خودمم توو گلوم همش بغضه دوس دارم تنها باشم فقط گریه کنم عاشق بچمم اما وقتی گریه میکنه خیلی شدید عصبی میشم سرش داد میزنم خودمو میزنم دوبارم پسرمو زدم خیلییی ناراحتم اون لحظه کنترلمو از دست میدم خانم دکتر بچم کوچیکه نمیتونم ویزیت حضوری برم ولی قبول دارم که روانم مشکل پیدا کرده .خوابم خوبه فقط شبا پسرم بیدار میشه عصبی میشم منم شیردهی ندارم شیر خشک میخوره.