بازگشت به لیست سوالات
م.م
عنوان :

عدم تمایل به مهد کودک

دکترای روانشناسی سلامت
با سلام و وقت بخیر
من یک فرزند 2 سال و 10 ماهه دارم که بعلت شغلم مجبورم پسرمو صبح ها مهدکودک بذارم من با تمام مهد ها یک ماه اول رو مشکل ندارم اما بعد از یک ماه اون مهد برای پسرم طبیعی میشه و علاقه ای به رفتن نداره و همش میگه مامان منو با خودت ببر و مهدکودک نذار منم برای کارم مجبورم حتما شیفت صبح بچمو مهد بذارم چون وقتی خونه ست اصلا نمیذاره من به کارام برسم و همش باید به خرده فرمایشات او برسم. لطفا راهنماییم کنید که چطوری راضیش کنم او با رضایت خودش در مهد بمونه و مجبور نشم با گریه اونو تو مهد رها کنم؟
با سپاس

سلام بر شما مادر گرامى

سن مناسب براى مهد کودک رفتن بچه ها از سه سالگى ببعد است

بهتر است قبل از سه سالگى نزد مامان بزرگها یا خاله ها یا عمه ها و......بذارید

بعد از سه سالگى بهتر از یک روز درمیان و هایت تا ظهر بچه ها مهد کودک باشند

شما بیش از توان یک بچه 2 ساله او را مهد میگذارید

پیشنهاد میکنم از مامان بزرگها در نگهدارى فرزندتان کمک بگیرید

با سلام و سپاس

حرف شما متینه خانم دکتر، منم میدونم که خیلی زود دارم بچه رو مهد میذارم ولی کسی رو ندارم که وقتش خالی باشه و بتونه از پسرم مراقبت کنه مجبورم که مهد ببرمش ولی این دلزدگیش از مهد ها باعث شده که من با مهد ها دچار مشکل بشم چون هر ماه باید مهدشو عوض کنم و هیچ مهدی یک ماهه بچه رو قبول نمیکنه از طرفی پسر منم تو یک مهد ثابت نمی مونه.

پیشنهاد میکنم یکسال مرخصى بگیرید و خودتان از پسرتون مراقبت کنید

یادتون باشه که :

بچه ها سرمایه هاى ما هستند




سوالات مشابه


افسردگی

سلام وقت بخیر صدری هستم مدتی هست احساس افسردگی دارم خوشحال نیستم، همش یه جوریم، دلم می خواد یه کار کنم بهتر شم

افسردگی

سلام دکتر ،من دختر 22 ساله هستم ک دانشجوام،من مشکلات زیادی دارم مثلا 1.از همه چیز میترسم مثل مردن و اینکه قرص بخورم خفه شم،برای همین با اینکه 22 سالمه قرص تا حالا نخوردم یا جویدم که این موضوع اذیتم میکنه 2.نظر دیگران خیلی برام مهمه و اینکه اصلا نباید ناراحت بشن وگرنه من خودمو خیلی سرزنش میکنم 3.همیشه ناراحتم و آماده ی گریه کردن. 4.مشکلات کوچیک منو از ما درمیاره تا جایی ک خیلی حدی ارزو میکنم بمیرم 5.خیلی زود عصبانی میشم و خیلی به دل گیرم خیلی زیااااد 6.در برقراری ارتباط و ادامه ی صحبت خیلی مشکل دارم حتی با اعضای خانوادم هم نمیتونم صحبت کنم 7.از خودم بدم میاد و اصلا خودمو دوس ندارم و هیچ اعتماد ب نفسی ندارم 8.چندین ساله این مشکلاتو دارم و الان هم بدتر شدن.

استرس و خستگی

سلام خانم دکتر من پسری 30 ساله هستم دو ساله ازدواج کردم مشکلم اینه همیشه با کوچکترین چیز دلم میگیره استرس زیادی دارم بعد از هر کاری زود خسته میشم و کم تحملم مثلا ماشینم خرابه دوست دارم زود درست شه میرم بانک دوست ندارم وایسم با خانومم میرم خرید دوست دارم زود تموم شه میرم دکتر زود باید نوبتم شه استانه تحملم کنه و استرس هم زیاد دارم لطفا راهنمایی کنین ممنون میشم

ترک سیگار

سلام خانم دکتر برای کسی که میخاد سیگار رو ترک کنه حالا جز اون اراده ای ک باید داشته باشه باید دیگه چکار کنه ک دوباره برنگرده و این سیگار و از سرش بیوفتع ؟ تو گوگل دیدم نوشته بود باید ویتامینای A.B5.C.E مصرف کنه ینی ی مولتی ویتامین بخوره خوب میشع؟ این نیکوتینی ک از سیگار مصرف کرده ازبین میره؟ وقتایی ک عصبانی میشه سریع میره چندتا پاکت سیگار مصرف میکنه بهش میگم نکن خوب نیست میگه نمیتونم باید اروم شم نیکوتین داره بهش عادت کردم نمیتونم ترکش کنم چیکار کنم بنظرتون؟

افسردگی و پرخاشگری

سلام خانم دکتر ازینکه وقتتونو برام اختصاص میدید ممنونم.خانم دکتر من خانمی 28 ساله هستم در حال حاضر توو مرخصی زایمانم شغلم پرستاریه.دکتر پسرم 9 ماهشه بعد زایمان افسردگی زایمان گرفتم تقریبا بعد از 3 ماه یه پزشکی برام قرص سرترالین شروع کردن دوز 50 میلی گرم یه مدتی خوب بودم م شاد بودم خوش اخلاق بودم اما دوباره علائم افسردگیم برگشته احساس پوچی میکنم حس میکنپ دیگه کارامد نیستم توو خودمم توو گلوم همش بغضه دوس دارم تنها باشم فقط گریه کنم عاشق بچمم اما وقتی گریه میکنه خیلی شدید عصبی میشم سرش داد میزنم خودمو میزنم دوبارم پسرمو زدم خیلییی ناراحتم اون لحظه کنترلمو از دست میدم خانم دکتر بچم کوچیکه نمیتونم ویزیت حضوری برم ولی قبول دارم که روانم مشکل پیدا کرده .خوابم خوبه فقط شبا پسرم بیدار میشه عصبی میشم منم شیردهی ندارم شیر خشک میخوره.