بازگشت به لیست سوالات
م.م
عنوان :

عدم ابراز احساسات کودکم

دکترای روانشناسی سلامت
سلام خانم دکتر. پسری 5 سال و دو ماه دارم که احساساتش رو اصلا دوست نداره ابراز کنه. اصلا دوست نداره بگه کسی رو دوست داره. حتی ازش میپرسم مامان رو دوست داری میگه نمیدونم. وقتی دیگه زیاد اصرار میکنم که من مامانتم و یعنی چی نمیدونم برمیگرده میگه باشه دوست دارم. یعنی مجبور میشه میگه. البته از ته دلش دوست داره ولی ابراز کردن رو دوست نداره.یا برای چیزای دیگه هم اینحوریه. مثلا یه وسیله ای قراره خاله اش براش بخره، نمیگه من اون وسیله رو دوست دارم و چرا نمیخره. بلکه میگه اخه خاله گفته بود میخره چرا نخرید. بهش یاد میدم که برو به خاله خودت بگو که اونو من خیلی دوست دارم لطفا برام بخر. ولی نمیره و اصرار میکنه من بگم. امروز یه اتفاقی افتاد که من بابت این اخلاقش نگران شدم.
مروز دختر یکی از اشناها دو روز خونه ما بود
باهاش بازی کردن این دو روز و خوش گذروندن
امشب از اینکه دختره رفته ناراحت بود تا جاییکه اومدم اتاق دیدم داره گریه میکنه گفتم چی شد سریع اشکهاش رو پاک کرد تا نبینم. هی گفتم از چیزی ناراحتی بگو. گفت نه ناراحت نیستم و گریه نمیکردم.
قبلش ازم پرسیده بود که باز کی میاد اون دختره و متوجه شده بودم که دوست داره بازم بیاد
دختره هم همسن و سالشه
ما زن و شوهرم هم تو ابراز احساسات معمولی هستیم نه خیلی زیادیم و که همش قربون صدقه بریم نه در این حد که یه دوست دارم هم نگیم. اتفاقا همش بهش میگم که بابا رو من خیلی دوست دارم تا بدونه. ولی احساس میکنم این اخلاقش ذاتیه. بعدا میترسم به مشکل بربخوره و خودش اذیت شه

سلام و درود خدمت شما چه چیز پسرتون شما رو نگران میکنه ما یه سری تفاوت های فردی داریم که نوع عملکرد ادمها باهم متفاوته معمولا بچه ها رفتارهاشونو تقلید میکنن از والدین یا کسایی که ازشون مراقبت میکنه بین شما یا همسرتون کدومتون بیشتر این الگو رو دارین و اینکه پسرتون ابراز دلتنگی در مقابل دوستش نشون داده گاهی وقتا جملات دیگران میتونه تاثیرگذار باشه که پسر باید جدی باشه

نه من اصلا تو رفتارهاش نمیگم پسر یا دختر اینحوری باید باشه. و در مورد جدی بودن هم چیزی بهش نگفتم.
نگرانی من اینکه چیزی که تو دلش اذیت میکنه رو رک بهم نمیگه و به خاطر این عدم ابراز احساسات، سوالی که تو ذهنشه، با ترفندهای و سوالات دیگه میپرسه.
حالا تنها این مورد نیس. کلا چیزی که مربوط به محبت و دوست داشتنه رو به زبون نمیاره

امکان تلفنی مشاوره گرفتن رو دارین

بله
فقط من بچه کوچیک هم دارم که نمیزاره تلفن دستم بگیرم. یه ساعتی باشه که بتونم خوب میشه

*****093966با این شماره تماس بگیرین و برای اقای دکتر اسماعیلی که تخصصی تر روی کودک کار میکنن وقت بگیرن




سوالات مشابه


افسردگی

سلام وقت بخیر صدری هستم مدتی هست احساس افسردگی دارم خوشحال نیستم، همش یه جوریم، دلم می خواد یه کار کنم بهتر شم

افسردگی

سلام دکتر ،من دختر 22 ساله هستم ک دانشجوام،من مشکلات زیادی دارم مثلا 1.از همه چیز میترسم مثل مردن و اینکه قرص بخورم خفه شم،برای همین با اینکه 22 سالمه قرص تا حالا نخوردم یا جویدم که این موضوع اذیتم میکنه 2.نظر دیگران خیلی برام مهمه و اینکه اصلا نباید ناراحت بشن وگرنه من خودمو خیلی سرزنش میکنم 3.همیشه ناراحتم و آماده ی گریه کردن. 4.مشکلات کوچیک منو از ما درمیاره تا جایی ک خیلی حدی ارزو میکنم بمیرم 5.خیلی زود عصبانی میشم و خیلی به دل گیرم خیلی زیااااد 6.در برقراری ارتباط و ادامه ی صحبت خیلی مشکل دارم حتی با اعضای خانوادم هم نمیتونم صحبت کنم 7.از خودم بدم میاد و اصلا خودمو دوس ندارم و هیچ اعتماد ب نفسی ندارم 8.چندین ساله این مشکلاتو دارم و الان هم بدتر شدن.

استرس و خستگی

سلام خانم دکتر من پسری 30 ساله هستم دو ساله ازدواج کردم مشکلم اینه همیشه با کوچکترین چیز دلم میگیره استرس زیادی دارم بعد از هر کاری زود خسته میشم و کم تحملم مثلا ماشینم خرابه دوست دارم زود درست شه میرم بانک دوست ندارم وایسم با خانومم میرم خرید دوست دارم زود تموم شه میرم دکتر زود باید نوبتم شه استانه تحملم کنه و استرس هم زیاد دارم لطفا راهنمایی کنین ممنون میشم

ترک سیگار

سلام خانم دکتر برای کسی که میخاد سیگار رو ترک کنه حالا جز اون اراده ای ک باید داشته باشه باید دیگه چکار کنه ک دوباره برنگرده و این سیگار و از سرش بیوفتع ؟ تو گوگل دیدم نوشته بود باید ویتامینای A.B5.C.E مصرف کنه ینی ی مولتی ویتامین بخوره خوب میشع؟ این نیکوتینی ک از سیگار مصرف کرده ازبین میره؟ وقتایی ک عصبانی میشه سریع میره چندتا پاکت سیگار مصرف میکنه بهش میگم نکن خوب نیست میگه نمیتونم باید اروم شم نیکوتین داره بهش عادت کردم نمیتونم ترکش کنم چیکار کنم بنظرتون؟

افسردگی و پرخاشگری

سلام خانم دکتر ازینکه وقتتونو برام اختصاص میدید ممنونم.خانم دکتر من خانمی 28 ساله هستم در حال حاضر توو مرخصی زایمانم شغلم پرستاریه.دکتر پسرم 9 ماهشه بعد زایمان افسردگی زایمان گرفتم تقریبا بعد از 3 ماه یه پزشکی برام قرص سرترالین شروع کردن دوز 50 میلی گرم یه مدتی خوب بودم م شاد بودم خوش اخلاق بودم اما دوباره علائم افسردگیم برگشته احساس پوچی میکنم حس میکنپ دیگه کارامد نیستم توو خودمم توو گلوم همش بغضه دوس دارم تنها باشم فقط گریه کنم عاشق بچمم اما وقتی گریه میکنه خیلی شدید عصبی میشم سرش داد میزنم خودمو میزنم دوبارم پسرمو زدم خیلییی ناراحتم اون لحظه کنترلمو از دست میدم خانم دکتر بچم کوچیکه نمیتونم ویزیت حضوری برم ولی قبول دارم که روانم مشکل پیدا کرده .خوابم خوبه فقط شبا پسرم بیدار میشه عصبی میشم منم شیردهی ندارم شیر خشک میخوره.