پسرم حدود 21 ماه داره و تک فرزند،
از حدود دو ماهگی شیر خشک میخوره و تقریبا میشه گفت که وابسته شیشه شیرش هست،
در طول روز هم که بیدار میشه دائما توو بغل من میخاد باشه حتی وقتی آشپزی میکنم یا وقتی پای سینک هستم،
کارهای روزمره ام خیلی برام دشوار شده ، پدرش هم که جدا از شرایط اقتصادی و فشارهای الان زیاد تووی بچه داری و سرگزم کردن خلاق نیست، و اکثر اوقات با موبایل و خواب هستن وقتی خونه ان،
پسرم هم خیلی پدرش رو دوست داره، وقتی میبینع پدرش خابه به شیوه های مختلف میخا د که بیدارش کنه و باهاش بازی کنه،
بنده خیلی تلاش میکنم که اوقاتی که پیش پسرم هستم باهاش بازی کنم و کتاب بخونم اما از کارهای خونه و خستگی زیاد(شبها هم پسرم بدخاب و بیقرار هست و باعث میشه شبها هم خاب با کیفیتی نداشته باشم)رمقی برام نمیمونه، پدرش هم آنچنان که باید منو درک نمیکنه و میگه مگه تو فقط مادری!
بعضی وقتا حس جنون بهم دست میده و دلم میخاد فریاد بزنم و فرار کنم
فرزندتون بیش فعال هم هست؟
خودتون علائم افسردگی هم دارید؟
مثلا خلق غمگین،کاهش خواب واشتها،کاهش تمرکز،عدم لذت،افکارمرتبط بامرگ و....
بهتره مختصری دارومصرف کنیدجهت کنترل علایم افسردگیتون
برای فرزندتون هم اگه اضطراب ووابستگیش زیادشده درمان دارویی کمک کننده است
قرص آسنترا50میلی هرظهریک چهارم قرص پس از3روز هرظهرنصفی پس ازیک هفته هرظهریکی
قرص پروپرانولول10میلی صبح وعصریکی
اما راجع به بی اعتناعی به گریه و بیقراری کودکم هم میشه لطفا مختصر راهنمایی کنید که چه وقتهایی بی توجهی رو مجازم؟؟
هررفتاری که ازنظرشما مناسب نیست ودرعین حال آسیبی به خودش ودیگران واشیا خونه نمیرسونه روبهتره نادیده بگیرید مثلا برای رسیدن به خواسته هاش اگه گریه وبیقراری میکنه،سعی کنید که اینجوری به خواسته هاش نرسه
ونادیده انگاری کنید
سوالات مشابه
افسردگی
سلام وقت بخیر صدری هستم مدتی هست احساس افسردگی دارم خوشحال نیستم، همش یه جوریم، دلم می خواد یه کار کنم بهتر شم
افسردگی
سلام دکتر ،من دختر 22 ساله هستم ک دانشجوام،من مشکلات زیادی دارم مثلا 1.از همه چیز میترسم مثل مردن و اینکه قرص بخورم خفه شم،برای همین با اینکه 22 سالمه قرص تا حالا نخوردم یا جویدم که این موضوع اذیتم میکنه 2.نظر دیگران خیلی برام مهمه و اینکه اصلا نباید ناراحت بشن وگرنه من خودمو خیلی سرزنش میکنم 3.همیشه ناراحتم و آماده ی گریه کردن. 4.مشکلات کوچیک منو از ما درمیاره تا جایی ک خیلی حدی ارزو میکنم بمیرم 5.خیلی زود عصبانی میشم و خیلی به دل گیرم خیلی زیااااد 6.در برقراری ارتباط و ادامه ی صحبت خیلی مشکل دارم حتی با اعضای خانوادم هم نمیتونم صحبت کنم 7.از خودم بدم میاد و اصلا خودمو دوس ندارم و هیچ اعتماد ب نفسی ندارم 8.چندین ساله این مشکلاتو دارم و الان هم بدتر شدن.
استرس و خستگی
سلام خانم دکتر من پسری 30 ساله هستم دو ساله ازدواج کردم مشکلم اینه همیشه با کوچکترین چیز دلم میگیره استرس زیادی دارم بعد از هر کاری زود خسته میشم و کم تحملم مثلا ماشینم خرابه دوست دارم زود درست شه میرم بانک دوست ندارم وایسم با خانومم میرم خرید دوست دارم زود تموم شه میرم دکتر زود باید نوبتم شه استانه تحملم کنه و استرس هم زیاد دارم لطفا راهنمایی کنین ممنون میشم
ترک سیگار
سلام خانم دکتر برای کسی که میخاد سیگار رو ترک کنه حالا جز اون اراده ای ک باید داشته باشه باید دیگه چکار کنه ک دوباره برنگرده و این سیگار و از سرش بیوفتع ؟ تو گوگل دیدم نوشته بود باید ویتامینای A.B5.C.E مصرف کنه ینی ی مولتی ویتامین بخوره خوب میشع؟ این نیکوتینی ک از سیگار مصرف کرده ازبین میره؟ وقتایی ک عصبانی میشه سریع میره چندتا پاکت سیگار مصرف میکنه بهش میگم نکن خوب نیست میگه نمیتونم باید اروم شم نیکوتین داره بهش عادت کردم نمیتونم ترکش کنم چیکار کنم بنظرتون؟
افسردگی و پرخاشگری
سلام خانم دکتر ازینکه وقتتونو برام اختصاص میدید ممنونم.خانم دکتر من خانمی 28 ساله هستم در حال حاضر توو مرخصی زایمانم شغلم پرستاریه.دکتر پسرم 9 ماهشه بعد زایمان افسردگی زایمان گرفتم تقریبا بعد از 3 ماه یه پزشکی برام قرص سرترالین شروع کردن دوز 50 میلی گرم یه مدتی خوب بودم م شاد بودم خوش اخلاق بودم اما دوباره علائم افسردگیم برگشته احساس پوچی میکنم حس میکنپ دیگه کارامد نیستم توو خودمم توو گلوم همش بغضه دوس دارم تنها باشم فقط گریه کنم عاشق بچمم اما وقتی گریه میکنه خیلی شدید عصبی میشم سرش داد میزنم خودمو میزنم دوبارم پسرمو زدم خیلییی ناراحتم اون لحظه کنترلمو از دست میدم خانم دکتر بچم کوچیکه نمیتونم ویزیت حضوری برم ولی قبول دارم که روانم مشکل پیدا کرده .خوابم خوبه فقط شبا پسرم بیدار میشه عصبی میشم منم شیردهی ندارم شیر خشک میخوره.