بازگشت به لیست سوالات
م.ح
عنوان :

احسااس افسردگی

متخصص روانپزشکی
با سلام من مادر یک پسر یازده ماه ام بعد دوازده سال تلاش و چندین بار ivf ناموفق با معجزه به صورت طبیعی باردار شدم اسفند 97 که فهمیدم باردارم مشهد بودم کنار مادرم خونه خودم تهران است و من در تهران کسی ندارم. بیشتر استراحت میکردم و بیرون نمیرفتم مگر برای دکتر و کارهای ضروری اول مهر 98 زایمان کردم دیگه زایمان در هفته 37و خیلی با استرس زیاد بود کلا مادر پر استرسی هستم از موقعی که پسرم بدنیا اومد تا دو ماه و نیم مشهد بودم شاید یکی دوبار تنهایی رفتم بیرون از آذر که اومدم تهران از ترس آنفولانزا شاید ماه به ماه بیرون نمیرفتیم تا اومدیم واکسن چهارماهگی تو بهمن زدیم بعدش خودم شدید مریض شدم بعد که کرونا اومد کلا خونه نشین شدم از بهمن 98 تا الان چون اینجا کسی ندارم و افردای هم که اطرافم دیدم مثل همسایه ها رعایت نمیکنن و ماسک نمیزنن من از برخورد با مردم خیلی میترسم البته واقعا این کرونا واقعا ترس داره من هر لحظه میترسم اگر اینجا ما یک کدوم مریض بشیم هیچ کس نداریم بهمون کمک کنه شوهرم رعایت میکنه ولی مثلا وقتی بهش میگم فلانی ماسک نداره باید وقتی میخوای باهاش حرف بزنی فاصله رعایت کنی با مسخره با من برخورد میکنه سعی خودش میکنه اما حرف های من براش زیاد مهم نیست الان دیگه احساس میکنم دیگه مثل یک باتری خالی شدهم الان هفت ماه که به جز شوهر و پسرم هیچ کس ندیدم دیگه واقعا حوصله بچه نداری دارم عصر ها و روزهایی که شوهرم خونه است دلم نمیخواد دیگه من به کارهای بچه برسم خیلی وابسته به گوشیم شدم همش دلم میخواد تو واتس آپ و تلفن با خانواده ام حرف بزنم همه ازم توقع دارن بدون هیچ گله و شکایتی فقط بچه داری کنم من از خونه اصلا بیرون نرفتم فقط گاهی با ماشین بیرون رفتم تنها آدمی که دیدم شوهرم بوده که اونم خیلی بهم غر میزنه خودش خیلی از گوشی استفاده میکنه ولی دائم بهم غر میزنه بابت استفاده از گوشی و حرف زدن با خانواده ام من از صبح که بیدار میشم همش مشغول کارهای خانواده ام غذا درست کردن برای خودمون و پسرم کارهای خانه حتی نمیتونم یک فیلم کامل نگاه کنم من قبل از بارداری مربی کیک و شیرینی بودم فوق لیسانس دارم 38 سالمه
نمیدونم چه جوری به بقیه بفهمونم حالم خوب نیست علاوه بر تمام این احساس خستگی و افسردگی استرس و اضطراب زیادی دارم از شروع فصل پاییز و بیماری ها و کرونا میتریم اگر بچه ام مریض بشه چیکار کنم چه طوری بیرمش دکتر از طرف دیگر یک نگرانی دیگر هم دارم اونم مادرم که تنها در مشهد است مشهد خواهرم شب ها میره خوه مادرم ولی از صبح تا شب تو خونه تنهاست چون بیماری زمینه ای داره مادرم هفت ماه از خوه بیرون نرفته همش نگران مادرم هستم و اینکه نمیتونم هیچ کاری براش انجام بدم مادرم علاقه زیادی به فرزند من هم داره و خیلی دلتنگ ما شده به شخصه از فصل پاییز هم بدم میاد و از الان به خاطر نزدیک شدن به پاییز استرس گرفتم ا
همسرم خیلی بهم گیر میده نمیفهمه که من دیگه نمیتونم دیگ تواناییم تموم شده تازحرف میزنم میگه من هم سختی کشیدم من تمام مسئولیت ها انجام میدم نمیگه درکت میکنم میگه منت نزار که از خونه بیرون نمیری برو از خوه بیرون ولی من از موقعی که بهمن مریض شدم نمیدونم آنفولانزا بود یا کروناو خیلی سختی کشیدم از بیرون رفتن میترسم فکر میکنم گر مریض بشم و خانواده ام آلوده کنم چیکار کنم الان تنها سرگرمی من گوشی مویابل و حرف زدن با اعضای خانواده و پخت نان و کیک است نان و کیک و شیرینی و خوارکیهای مورد نیاز خانواده در خونه درست میکنم
از اینکه حوصله بچه داری و بازی کردن با فرزندم ندارم خیلی احساس بدی دارم نمیدونم باید چیکار کنم احساس ناتوانی شدیدی دارم

شرایط رو توضیح دادین ولی نگفتین چه اثری روی شما گذاشته
منظورتون از احساس بد چیه؟ اضطراب، افسردگی، عصبانیت، مشکل خواب، تغییر اشتها، تغییر وزن و ..

اضطراب عصبانیت مشکل خواب غذا میخورم وقتی عصبانیم بیشتر میخورم
ممنون که حرفام خوندین

اضطرابتون رو برام بیشتر توضیح میدین
تمام روز هست، گه گاه، علائم جسمی مثل طپش قلب و لرزش دست و .. داره یا نه

مشکل خوابتون چیه
نامنظم شده یا مقدارش کم شده یا زیاد؟

تمام روز نیست وقتی به آینده فکر میکنم
وقتی که فکر میکنم بچه ام مریض بشه
وقتی به تنهایی خودم ومادرم فکر میکنم
وقتی که همسرم میخواد بره بیرون خرید و کار و مارهای بیرون از خونه
بیشتر مشکل معده دارم وقتی این جور فکر ها میاد تو سرم خوابم نمیبره و بعد معده و مری به خاطر اسید معده که سابقه هم داره درد میگیره

سابقه مشکل اضطراب یا افسردگی یا وسواس قبلا نداشتید؟
شیردهی دارین؟

نه معمولی بودم شیردهی کم دارم شیر کمکی میخوره چون از اول شیرم خیلی کم بود

به هر حال شرایط سختی هست که برای همه بیشتر و کمتر وجود داره ، ایجاد اضطراب و تغییر خلق طبیعی هست
ولی اگر باعث ایجاد اختلال عملکرد برای شما شده نیاز به درمان داره
درمان هم میتونه با دارو باشه و هم با روان درمانی
تکنیک های ریلکسیشن و تنفس شکمی هم کمک زیادی میکنه

البته دارو موقت هست
ولی روان درمانی کمک میکنه ظرفیت های روانی و مقابله با استرس شما بیشتر بشه و در آینده هم کمک تون میکنه

🙏
برای پسرم خیلی نگرانم از این که من حوصله بازی و وقت گذروندن باهاش ندارم آسیب میبینه و خودم هم عذاب میکشم



سوالات مشابه


افسردگی

سلام وقت بخیر صدری هستم مدتی هست احساس افسردگی دارم خوشحال نیستم، همش یه جوریم، دلم می خواد یه کار کنم بهتر شم

افسردگی

سلام دکتر ،من دختر 22 ساله هستم ک دانشجوام،من مشکلات زیادی دارم مثلا 1.از همه چیز میترسم مثل مردن و اینکه قرص بخورم خفه شم،برای همین با اینکه 22 سالمه قرص تا حالا نخوردم یا جویدم که این موضوع اذیتم میکنه 2.نظر دیگران خیلی برام مهمه و اینکه اصلا نباید ناراحت بشن وگرنه من خودمو خیلی سرزنش میکنم 3.همیشه ناراحتم و آماده ی گریه کردن. 4.مشکلات کوچیک منو از ما درمیاره تا جایی ک خیلی حدی ارزو میکنم بمیرم 5.خیلی زود عصبانی میشم و خیلی به دل گیرم خیلی زیااااد 6.در برقراری ارتباط و ادامه ی صحبت خیلی مشکل دارم حتی با اعضای خانوادم هم نمیتونم صحبت کنم 7.از خودم بدم میاد و اصلا خودمو دوس ندارم و هیچ اعتماد ب نفسی ندارم 8.چندین ساله این مشکلاتو دارم و الان هم بدتر شدن.

استرس و خستگی

سلام خانم دکتر من پسری 30 ساله هستم دو ساله ازدواج کردم مشکلم اینه همیشه با کوچکترین چیز دلم میگیره استرس زیادی دارم بعد از هر کاری زود خسته میشم و کم تحملم مثلا ماشینم خرابه دوست دارم زود درست شه میرم بانک دوست ندارم وایسم با خانومم میرم خرید دوست دارم زود تموم شه میرم دکتر زود باید نوبتم شه استانه تحملم کنه و استرس هم زیاد دارم لطفا راهنمایی کنین ممنون میشم

ترک سیگار

سلام خانم دکتر برای کسی که میخاد سیگار رو ترک کنه حالا جز اون اراده ای ک باید داشته باشه باید دیگه چکار کنه ک دوباره برنگرده و این سیگار و از سرش بیوفتع ؟ تو گوگل دیدم نوشته بود باید ویتامینای A.B5.C.E مصرف کنه ینی ی مولتی ویتامین بخوره خوب میشع؟ این نیکوتینی ک از سیگار مصرف کرده ازبین میره؟ وقتایی ک عصبانی میشه سریع میره چندتا پاکت سیگار مصرف میکنه بهش میگم نکن خوب نیست میگه نمیتونم باید اروم شم نیکوتین داره بهش عادت کردم نمیتونم ترکش کنم چیکار کنم بنظرتون؟

افسردگی و پرخاشگری

سلام خانم دکتر ازینکه وقتتونو برام اختصاص میدید ممنونم.خانم دکتر من خانمی 28 ساله هستم در حال حاضر توو مرخصی زایمانم شغلم پرستاریه.دکتر پسرم 9 ماهشه بعد زایمان افسردگی زایمان گرفتم تقریبا بعد از 3 ماه یه پزشکی برام قرص سرترالین شروع کردن دوز 50 میلی گرم یه مدتی خوب بودم م شاد بودم خوش اخلاق بودم اما دوباره علائم افسردگیم برگشته احساس پوچی میکنم حس میکنپ دیگه کارامد نیستم توو خودمم توو گلوم همش بغضه دوس دارم تنها باشم فقط گریه کنم عاشق بچمم اما وقتی گریه میکنه خیلی شدید عصبی میشم سرش داد میزنم خودمو میزنم دوبارم پسرمو زدم خیلییی ناراحتم اون لحظه کنترلمو از دست میدم خانم دکتر بچم کوچیکه نمیتونم ویزیت حضوری برم ولی قبول دارم که روانم مشکل پیدا کرده .خوابم خوبه فقط شبا پسرم بیدار میشه عصبی میشم منم شیردهی ندارم شیر خشک میخوره.