بازگشت به لیست سوالات
ف.ع
عنوان :

عشق و جنون

متخصص روانپزشکی
ازکودکی حدود ده سالگی مدام ذهنم روی یک موضوع متمرکز میشد و همیشه شیدائی نسبت به یک شخص یا یکموضوع خاصداشتم،و منزوی و بی اراده هم بودم و هستم،و میگویند خیلی دیر راه افتادم و از سه سالگی عادت خاصی داشتم که هنوز هم بعد از بیست و هفت سال ادامه دارد،بمرور علاقه ها طولانی تر شدند،اغلب خلقم عادی است اما در موارد حاد عاشقی همیشه افسردگی عمیقی تجربه میکنم و ممکنه یکی دو روز هم در سال بیقرار و شاد باشم،چند سال پیش به ادیان الهی علاقمند شدم و چون خواب مقدسات را دیدم بمدت ده هفته فکر میکردم با خداوند ارتباط ذهنی دارم و نظر کرده الهی هستم و موسیقیدان برجسته ای هستم،و این حالت با افسردگی،اضطراب و بیقراری همراه بود،هرچند بعد از آنهم به عشقهای شدیدی دچار شدم اما دیگر از اوهام خبری نیست یا حداقل افکار آشفته دارم اماا بیشتر حالت شک و تردید دارد،چون حتی درموارد حاد بیماری نسبت به بیماریم آگاهی دارم،وسواس هم دارم،یک روانپزشک تشخیص اسکیزوفرنی دادند،و استدلالشان این بود چون ذهن مدام متمرکز میشده روی یک موضوع و بمرور هذیان نمودار شده و محتوای هذیان با خلق هماهنگ نیست تشخیص اسکیزوفرنیا دادند،و در پرونده پزشکی اینها را نوشته بودند{کلید روی یک موضوع،mood Swing,inappropriate Affect,delusion,OCD}اما انگار اسکیزوفرنی قبل از سیزده سالگی بسیار نادر است و با علائم شدید کاتاتونیک همراه است که من اینچنین نیستم و بینش دارم نسبت به بیماری با وجود اینکه سالها از ابتلا میگذرد ،ممکن است تشخیص اشتباه بوده باشد و اینها علائم آسپرگر بهمراه دوقطبی مختلط باشد،چون عشقها سبب سایر علائم میشود و از کودکی شروع شدند و بمرور پیشرفت کردند؟ممکن است عشقها یکسال طول بکشند وقتی به اوج میرسد اغلب افسردگی عمیق تجربه میکنم،که اغلب بیش از دوازده هفته به طول نمی انجامد و نهایتا اگر هذیان ایجاد شود(از هر چند عشق یکی وهم آلود است)،نهایتا ده هفته طول میکشد،باتوجه به اینها خواهش میکنم بگوئید بیشتر علائم به کدام اختلالات نزدیکتر است،آیا تشخیص قبلی درست بوده،تمام زیر و بم علائم همین ها بود که گفتم،اگر بگوئید لااقل بیشتر به کدام اختلال نزدیکتر است ممنون میشم و بهتر نیست پزشک قبلی را تغئیر دهم؟سپاس.

سلام
از صحبت ها مشخص هست که این مدت نوسانات زیادی در خلق و خوی شما وجود داشته و مطمئنا بودن در چنین شرایطی کار آسانی نیست. اختلالات اعصاب و روان در بسیاری از موارد همپوشانی یا همبودی دارند و قطعا بدون مصاحبه بالینی امکان تشخیص دقیق فراهم نیست لیکن با توجه به صحبت های شما تشخیص اختلال دوقطبی برای شما محتمل است.




سوالات مشابه


افسردگی

سلام وقت بخیر صدری هستم مدتی هست احساس افسردگی دارم خوشحال نیستم، همش یه جوریم، دلم می خواد یه کار کنم بهتر شم

افسردگی

سلام دکتر ،من دختر 22 ساله هستم ک دانشجوام،من مشکلات زیادی دارم مثلا 1.از همه چیز میترسم مثل مردن و اینکه قرص بخورم خفه شم،برای همین با اینکه 22 سالمه قرص تا حالا نخوردم یا جویدم که این موضوع اذیتم میکنه 2.نظر دیگران خیلی برام مهمه و اینکه اصلا نباید ناراحت بشن وگرنه من خودمو خیلی سرزنش میکنم 3.همیشه ناراحتم و آماده ی گریه کردن. 4.مشکلات کوچیک منو از ما درمیاره تا جایی ک خیلی حدی ارزو میکنم بمیرم 5.خیلی زود عصبانی میشم و خیلی به دل گیرم خیلی زیااااد 6.در برقراری ارتباط و ادامه ی صحبت خیلی مشکل دارم حتی با اعضای خانوادم هم نمیتونم صحبت کنم 7.از خودم بدم میاد و اصلا خودمو دوس ندارم و هیچ اعتماد ب نفسی ندارم 8.چندین ساله این مشکلاتو دارم و الان هم بدتر شدن.

استرس و خستگی

سلام خانم دکتر من پسری 30 ساله هستم دو ساله ازدواج کردم مشکلم اینه همیشه با کوچکترین چیز دلم میگیره استرس زیادی دارم بعد از هر کاری زود خسته میشم و کم تحملم مثلا ماشینم خرابه دوست دارم زود درست شه میرم بانک دوست ندارم وایسم با خانومم میرم خرید دوست دارم زود تموم شه میرم دکتر زود باید نوبتم شه استانه تحملم کنه و استرس هم زیاد دارم لطفا راهنمایی کنین ممنون میشم

ترک سیگار

سلام خانم دکتر برای کسی که میخاد سیگار رو ترک کنه حالا جز اون اراده ای ک باید داشته باشه باید دیگه چکار کنه ک دوباره برنگرده و این سیگار و از سرش بیوفتع ؟ تو گوگل دیدم نوشته بود باید ویتامینای A.B5.C.E مصرف کنه ینی ی مولتی ویتامین بخوره خوب میشع؟ این نیکوتینی ک از سیگار مصرف کرده ازبین میره؟ وقتایی ک عصبانی میشه سریع میره چندتا پاکت سیگار مصرف میکنه بهش میگم نکن خوب نیست میگه نمیتونم باید اروم شم نیکوتین داره بهش عادت کردم نمیتونم ترکش کنم چیکار کنم بنظرتون؟

افسردگی و پرخاشگری

سلام خانم دکتر ازینکه وقتتونو برام اختصاص میدید ممنونم.خانم دکتر من خانمی 28 ساله هستم در حال حاضر توو مرخصی زایمانم شغلم پرستاریه.دکتر پسرم 9 ماهشه بعد زایمان افسردگی زایمان گرفتم تقریبا بعد از 3 ماه یه پزشکی برام قرص سرترالین شروع کردن دوز 50 میلی گرم یه مدتی خوب بودم م شاد بودم خوش اخلاق بودم اما دوباره علائم افسردگیم برگشته احساس پوچی میکنم حس میکنپ دیگه کارامد نیستم توو خودمم توو گلوم همش بغضه دوس دارم تنها باشم فقط گریه کنم عاشق بچمم اما وقتی گریه میکنه خیلی شدید عصبی میشم سرش داد میزنم خودمو میزنم دوبارم پسرمو زدم خیلییی ناراحتم اون لحظه کنترلمو از دست میدم خانم دکتر بچم کوچیکه نمیتونم ویزیت حضوری برم ولی قبول دارم که روانم مشکل پیدا کرده .خوابم خوبه فقط شبا پسرم بیدار میشه عصبی میشم منم شیردهی ندارم شیر خشک میخوره.