باسلام علائم فوق مارا به اختلال وسواسی جبری هدایت میکند ویزیت و بررسی های بیشتر وتجویز دارو الزامیست
سوالات مشابه
اعتیاد به مصرف ناس
سلام وقت بخیر ، من الان دو سال که ناس مصرف میکنم ، و واقعا از خودم بدم میاد به مصرف این ماده و تصور اینکه کسی بفهمه که ناس استفاده میکنم برام خیلی ناراحت کننده است ، در ضمن من عقد کردم و بزودی ازدواج میکنم ، از شما خواهش میکنم که یه راهنمایی کنید که بتونم ازین ناس راحت بشم ، خیلی ممنون
افسردگی
مدتی پیش پدرم.میخواس خیانت کنه که.مچشوگرفتم ونتونس رگم روهم.زدم ولی خ اروشکرچیزیم نشد مادرم ازهمه این موضوع هابی اطلاعه تقریبا این موضوع توابان اتفاق افتاد.گذشت وگذشت تقریبابه خواست خودم.فراموش کردم ولی الان.میبینم پدرم دچاردوقطبی بودنه یروزحرف نمیزنی باش کلاقهرمیکنه اصلاحرف نمیزنه وتوقع داره واقعاالان دلم.میخوادکتکش بزنم.نمیتونم خودموکنارل کنم.میشه یه راهیی پیشنهادکنین.بهم.دیگه دارم دیوونه.میشم بخدا اززندگی بریدم.من20سالمه اماعین یه پیرزن 80سالم.هیچ.امیدی ب زندگی ندارم.حتی گاهیی شبامرگموتصورمیکنم متاسفانه مادرم منودرک نمیکنه وفک.میکنه خیلی ادم شهدیم ولی واقعابریدم دیگه یروزمیخوام بخوابم دیگه پانشم
اختلاف های زناشوی
اختلافات زناشوی.تازه ازدواج کردم روی بعضی از مساعل زندگی مشکل داریم و میخوام ریشه یابی بشه و مشکل حل بشه
نوجوان سرکش
سلام من یه دختر خواهر دارم که پدر ومادرش از هم جدا هستند پدرش معتاد مادرش ازدواج کرده واز ازدواجش دارای یک فرزنده -دختر خواهر من وقتی خواهرم ازدواج کرد یک مدتی پیش مادر من که مادر بزرگش هست زندگی کرد ولی چون بیشتر وقتش رو با دوستاش بیرون بود حتی چند باری بدون اطلاع با دوستاش از خونه گذاشت رفت مادر من که مادر بزرگش میشه مسئولیتش رو قبول نکرد وبه مامانش گفت که باید اون ببره پیش خودش -همسر خواهرم خیلی مرد خوب ومهربانی هست ولی همچنان خواهر من این مشکل رو با بچش داشت (اینکه با دوستاش بره و چند روز نیاد )تا اینکه دفعه اخر با دوستش که دانشجو توی شمال هست رفت شمال وگفت که دیگه خونه نمیاد -یه چند هفته ای پیش دوستش بود والان دائم خونه دوستای مختلفش هست وحتی ما دسترسی بهش نداریم فقط اینکه مثلا الان در حال حاضر می دونیم شمال هست ولی عملا زندگی مامانم وخواهرم از وقتی اون بزرگ شده واین روش رو پیش گرفته پر از استرس هست وکاری از دستشون بر نمیاد شما میگید باید چی کار کنیم چون نمی دونیم چه آینده ای براش پیش میاد با این کاراش در عین حال کاری نمی تونیم بکنیم
مشکلات خانوادگی
با سلام من دختری 17ساله ام که توی خانواده ای زندگی میکنم که همه چیز رو برای دختر عیب میدونن و من از تمام حق های عادی ای که دختر های هم سن من دارن محرومم. تو دوره ای که دخترای های هم سن هرشب پارتی های شبانه و استخر های مختلط میرن و هر ساعت و هرجایی که بخوان برن آزادن من اجازه ی بیرون رفتن ندارم همیشه خونه نشینم و حتی تا مدرسه یا بیرون رفتن با دوستام یا حتی تولد دوستامم نمیتونم برم و به خاطر این موضوع هر وقت بچه ها خواستن بیرون برن و من گفتم اجازه ندارم بهم خندیدن و منو تا حد امکان مسخره کردن . تو زمونه ای که همه دخترای هم سنم ابروها و موهاشونو رنگ کردن من حتی اجازه ی برداشتن ابروهامم ندارم و شبیه دختر قاجاری ها شدم و به خاطر این موضوع هم به شدت مورد تمسخر واقع شدم . من مجبورم چادر سرم کنم چون پدرم اجبارم میکنه . خلاصه که به شدت منو تحت محدودیت قرار دادند و این مسئله باعث افسردگی من شده .تو سنی که باید شخصیت اجتماعی من ساخته بشه و با مردم مراوده داشته باشم تا خوب این اجتماع رو بشناسم و در آینده شکست نخورم خونه نشین شدم و به دور از همه آدما یعنی آفتاب مهتاب ندیده شدم و انقد منو تحت محدودیت قرار دادند که حتی وقتی میگن بیا بریم خونه فامیلی جایی من هیچ میلی به اونجا رفتن ندارم و از آدم به دور و منزوی شدم .افسرده شدم و حالم خیلی بده دیوارهای خونه برام مثل دیوار های زندان شدن من هیچ حق انتخابی ندارم .من به شدت عاشق ساز گیتار هستم و چهار ساله دارم خواهش میکنم ک برام بگیرن و بذارن تا یادش بگیرم اما اونا معتقدن گیتار برای دختر خوب نیست حتی من خودم یه سختی پول هامو جمع کردم تا گیتار بخرم اما ازم گرفتنش و گفتن هرگز برات نمیخریم و هرروز و هرروز بیشتر دارن منو افسرده میکنن حتی منو به فکر خودکشی هم واداشته این همه محدودیت. کاش کمکم کنید زودتر چون به شدت حال بدی دارم و احتیاج به کمک کسی دارم تا خانواده ی منو از این جهل و نادانی رها کنه و این همه محدودیت رو از من برداره تا زیر بار این همه محدودیت خفه نشدم