بازگشت به لیست سوالات
ع.ع
عنوان :

درخواست راهنمایی

متخصص روانپزشکی
سلام چند روز پیش یه مشاوره متنی داشتم که لطف فرمودین و پاسخ دادین در خصوص فرزند پسر 6 سالم که گفتم به یه متخصص روانشناسی کودک مراجعه کردیم و داروی ریسپریدون و آمیکستین 10 که در پایین عکس داروهارو مجددا براتون ارسال میکنم تجویز کردن متاسفانه دکتر معالج الان به کانادا رفتن و تا پایان مهر بر نمیگردن و من متاسفانه علائم بدی روی فرزندم میبینم که من و مادرشو به شدت نگران کرده مثلا امروز که به همراه مادرش مهمونی رفته بوده در یه آن شروع به گریه میکنه و اصلا هم آروم نمیشده و اصرار داشته که از مهمونی برن بیرون مادرش میگه حالش خوب بوده ولی یهو ناگهانی شروع به گریه کرده و مرتب حرف میزده جوری که همه فکر کردن دیوانه شده تا اینکه بعد خروج از اونجا کم کم آروم شده
خانم دکتر خواهشا راهنمایی کنین ما خیلی نگرانیم الان باید چیکار کنیم به نظر شما بریم پیش یه دکتر دیگه یا صبر کنیم یا اینکه دارو رو قطع کنیم چه کاری بهتره
ضمنا من اینم فراموش کردم که روی جعبه داروی آمیکستین اسم اتوموکستین هم نوشته شده که فکر کنم اسم دیگه این دارو هست و من در علایم اطن دارو مواردی مثل افسردگی و حتی تمایل به خود کشی و گریه رو خوندم و نوشته بود که در صورت مشاهده به مزشک مراجعه شود و مشکل من اینجاست که پزشک فرزند من نیست حالا شما با این شرایط چی صلاح میبینید ضمنا فرزند من 6 سالشه و 21 کیلو وزنشه که البته وزنش کم هست و به علت کم خونی تشخیص دکتر قرص آهن هم مصرف میکنه و ویتامین د
به خدا بارها به خودم گفتم ای کاش بیش فعال میموند و در هر پایه تحصیلیش در جا میزد ولی من با دارو درمانی به این روز نمی انداختمش و شادیهای کودکانشو تباه نمیکردم
خیلی شدید دچار عذاب وجدان شدم و نگرانم خانم دکتر لطفا راهنمایی بفرمایید
ضمنا همش حالت گیجی داره و خوابش زیاد شده و چشاش همش دو میزنه

با سلام شما می توانید به یک روانپزشک دیگر مراجعه کنید در تجویز دارو در مردحل اولیه گاهی نیاز به ویزیت هفتگی می باشد اگر شما به روانپزشک کودک مراجعه می کردید به احتمال زیاد این عوارض تا کنون برطرف شده بود و خودتان نیز اینقدر دچار اصطراب نمی شدید و مطمئنن این این اصطراب به کودک شما نیز منتقل می شود اینکه از داروخوردن فرزندتان ناامید بشوید و بخواهید درمان نکرده رهایش کنید درست نیست درمان بیش فعالی درمان سختی نیست فقط اوایل باید مرتب تحت نطر بود

سپاسگزارم



سوالات مشابه


روانشناسی

سلام.نه خسته .من آدم شکاکی هستم یک بار ازدواج کردم و همسرم به من به خاطر پول کم من منو رها کرد و از من جدا شد و با کس دیگه ای ازدواج کرد که وضع مالی بهتری نسبت به من داشت.الان من وضع مالیم بهتر شده کار دارم پس انداز دارم و با یه دختر خانوم که همکارم است آشنا شدم ولی ایشون میون گفتگویی که داشتیم گفتند که با پسر های فامیلشان راحتند و براشون خندیدن در جمع اونها عادیه و من برام این مورد غیر قابل تحمل که خانومم پیش کس دیگه ای سبک باشه.ولی ایشون خیلی از لحاظ مادی منو رعایت میکنه.مثل قبلی نیست.در کم میکنه.کاش میشد راهنمایی کنید

کودک پرخاشگر

با سلام پسرم دو سالو دوماهشه و خیلی بی قراره نه زیاد بازی میکنه نه تلوزیون میبینه و نه کاری رو ادامه دار انجام میده و پیش متخصص اطفال که بردمش گفتن که بیش فعاله البته شیطنت زیاد نمیکنه و کارهای پرخطر انجام نمیده ولی دکتر بهش رسپریدون داده نصفی شب میخوره اما نزدیک یک هفتست که خیلی بد شده خیلی شیطنت میکنه و خیلی دیگرانو ازار میده و حرف بد میزنه و یه سره چیزاییو میخواد که به صلاحش نیست و مدام پیگیری میکنع و گریه میکنه تا به هدفش برسه با کسیم درست بازی نمیکنه و جدیدا منو خیلی میزنه واقعا نمیدونم چیکار کنم چجوری باهاش رفتار کنم اگه میشه کمک کنید!!!

کودک پرخاشگر

با سلام پسرم دو سالو دوماهشه و خیلی بی قراره نه زیاد بازی میکنه نه تلوزیون میبینه و نه کاری رو ادامه دار انجام میده و پیش متخصص اطفال که بردمش گفتن که بیش فعاله البته شیطنت زیاد نمیکنه و کارهای پرخطر انجام نمیده ولی دکتر بهش رسپریدون داده نصفی شب میخوره اما نزدیک یک هفتست که خیلی بد شده خیلی شیطنت میکنه و خیلی دیگرانو ازار میده و حرف بد میزنه و یه سره چیزاییو میخواد که به صلاحش نیست و مدام پیگیری میکنع و گریه میکنه تا به هدفش برسه با کسیم درست بازی نمیکنه و جدیدا منو خیلی میزنه واقعا نمیدونم چیکار کنم چجوری باهاش رفتار کنم اگه میشه کمک کنید!!!

رابطہ دوران نامزدی

سلام خستہ نباشید ببخشید میخواستم یہ کم راهنماییم کنید من 1سالہ نامزدم خیلے باهم کلنجار میریم و بحث میکنیم من خیلے لجبازم اون خیلی سمج تو بیشتر مسائل با هم بحث داریم نامزدمم خیلے زوود ناراحت میشہ از هر چیزی ......

افسردگی

سلام من دختری هستم مجرد که در یه خانواده بسیار مذهبی به دنیا اومدم و تقریبا یکساله که پدر و مادرم هر دو رو از دست دادم و در خانه پدری اونم تا سال اونها زندگی میکنم الان تصمیم گیر برای من برادرهام هستند واجا هیچ کاری رو به تنهایی ندارم حتی رفتن تا سر کوچه دوستی هم ندارم و مدتی هست که همش احساس خفگی میکنم و همش دلم میخاد یه گوشه تنها باشم و با عکس مادرم صحبت کنم و گریه کنم دیگه دلم نمیخاد بخندم و کسی بهام کاری داشته باشه چون نمیزارن از خونه هم در بیام بیرون تصمیم گرفتم با شما صحبت کنم اگه میشه کمکم کنین و بگین باید چی کار کنم