سلام بنظر میرسه پانیک شدید حتما نیاز به درمان هست.به رونپزشک مراجعه کنید
گفتم بنظر میرسه
سوالات مشابه
دوقطبی دخترم
سلام خانم دکتر متاسفانه این بیماری کل زندکی منو مختل کرده و خانوادهیچ حمایت ودرکی از این بیماری ندارن من میخام پیشرفت کنم و به اهدافم برسم ولی تو این راه تنهای تنها هستم حتی هیچ دوستی هم ندارم خانواد ام معتقدن که من تنبلمو دارم ادابازی در میارم.از شما کمکی که میخوم لطف کنین راه های غیر دارویی که خودم به تنهایی میتونم به خودم کمک کنم رو معرفی برفمایید.من یک ماهه قرص لیتیوم . ونلافاکستین. سیتالوپرام. و قبلا هم لوبل استفاده میکردم.در دوران فاز افسردگی هم به طور خودسرانه الپرازولام با دوز یک10 الی 12 میلی یعنی حد اکثر 12 تا مصرف میکنم چو هیچ تمایلی به بیداری ندارم..البته به خاطره عصبانیت و درد شدید دوران قایدگی تقریبا 4ماه هست که ال دی مصرف میکنم با این که عواقبشو میدونم اما تر جیح میدم استفاده کنم تا پریود نشم. از پریود متنفرم همیشه بادردهای روحی و جسمی زیاد ی همراه بوده برام.من اصلا با الپرازولام برای ارامبخش دوران سندروم قایدگی اشنا شدم و در کل شایید ماهی سه بار بخورم اونم با دوز بالا.من در مواقع شیدایی تمام مسایل فیزیک ریریاضی حقوق و هر مسیله ی دیگری که برای دیگران سخته برای من فوق العاده راحته این مسیله تو فاز افسردگی که هیچ کدومو نمیتونم حل کنم منو بجنون ممیکشونه.بر خلاف مقالتی که راجع به این بیماری نوشتن که دوقطبی ها ادمای عصبی هستن من چند سال اینجوری بودم در حد خودزنی و شکوندن وسایل اتاق خودم ولی الان ارومم و بی تفاوت به مهمترین مسایل. و میل شدیدی به اسیب رسدونن به خودم دارم و خودردن خون خودم.نمیدونم به چه رشنه ی علاقع دارم 4بار تغغیررشته دانشکاه دادم اما ولش کردم خانوادم بهم سر تصمیمگیری اعتمادندارن و طعنه میزنن که تو هیچی نمیشی.این مسیله منو دیوونه میکشونه به سمت خودکشی چون داقعا دست خودم نیست خیلی سعی کردم کنترلش کنم ولی نه روحم نه جسمم کششو نداشن.ببخشید انقدصدریح حرف زدم چون خیلی خسته ام.معذرت بابت متن طولانی موفق باشین و یک عمل رفاقتی جدا از پزشک و بیمار مممممماچ لا قلب...
ترس شدید از بیماری سخت
سلام خانم دکتر. وقتتون بخیر. من سابقه وسواس فکری وخودبیمارانگاری دارم همینطور اضطراب وافسردگی. سالهاست قرص مصرف میکنم. خیلی ترس از بیمار شدن دارم. با کوچکترین درد یا علامت خاصی میترسم نکنه بیماری بدی دارم دست خودم نیست. قبلا ترس از بیحوابی داشتم ومشلات خوابم زیاد بود بعدها ک درمان کردم با قرص این رفت ولی بعد مدتی برگشت اما ب شکلی دیگه. الان یه مشکل دیگه ای دارم ونمیدونم چرا تمرکزم رفته روی مدفوع وتغییر رنگ اون یا خون تو مدفوع وهرازگاهی خون میبینم ویا رنگش تعییر میکنه تیره میشه. خیلی وحشت دارم ومیترسم وقتی میبینم رنگ تغییر کرده بعد چند روز میره ولی مثلا بعد دو ماه یا سه ماه برمیگرده. البته ماراحتی معده درام ولی چندین بار ازمایش دادم وهیچ خونی دیده نشد عفونت هم نبود. بعد مدتها ک دوباره تغییر رنگ میبینم بازم نگران میششم وبازم ازمایش بازم چیزی نیس باخودم میگم بس این چی هست؟ هشت ماه پیش رفتم روانپزشک دارو داد من تا شش هفت ماه هیچ مشکلی نداشتم وحالم واقعا خوب بود واصلا تغییر رنگ تو ذهنم نبود وچیزی نمیدیدم الان ک یکی از قرصها رو دکتر گفت قطع کن بعد یه ماه دوباره علایم برگشته. چکار کنم بخدا کلافه شدم. ممکنه خود تمرکز زیاد روی رنگ مدفوع وحساس شدن بهش باعث تغییر رنگش بشه؟
روحی
سلام .من جوانی 23 ساله هستم جدیدا مشکلی برام پیش اومد که وقتی تو جمع کسی اسممو صدا میزنه که بامن حرف بزنه سری صورتم قرمز میشه عرق میکنم و دستو پامو گم میکنم اگه میشه کمکم کنید که چی کار کنم و خیلیم احساساتی هستم
بی خوابی
سلام خسته نباشید جناب بنده پسری 22 ساله هستم که الان دانشجوام و به دلیل ادامه تحصیل مجبور شدم خارج از شهرم تحصیل کنم و الان در خوابگاه سکونت دارم و حدود 4 ماهی هست ک در خوابگاهم نتوانستم یک شب را راحت یا بدون قرص خواب بخوابم .البته قبلا هم این مشکل هارا داشتم و اغلب بدون خانواده ام جایی راحت نیستم پیش اکثر متخصص های روانپزشکی هم رفتم اما جواب خوبی نگرفتم لطفا کمکم کنید واقعا از بی خوابی خسته شدم و این راهم بگویم فقط هنگام خواب مشکل دارم و در مجموع روابط اجتماعیم خوبه
نتیجه ارمایش اسپرموگرام
دروود برشما نتایج ازمایش در گرید های صفر تا 4 به چه صورته ؟؟و در کل شرایط چطوره ؟سپاس