بازگشت به لیست سوالات
ر.ب
عنوان :

افسردگی دو قطبی

متخصص روانپزشکی
سلام آقای دکتر خداقوت
آقای دکتر در زندگی مشترکم دچار مشکل شدم .
مدت طولانی تو دوران عقد بودیم و بعد که رفتیم سر زندگی همسرم خیلی بی توجهی میکرد
کلا همه مراحل زندگیمون خیلی طول میکشید همسرم نمیتونستن تصمیم بگیرن و در تمام مراحل استرس اضطراب داشتن
تو دوران عقد هرچقدر هم ناراحتی و مشکل بوجود میومد بازهم علاقشونو نشون میدادن
ولی بعد از رفتن به خانه مشترک ایشون اضطرابشون بیشتر شد و کاملا افسرده بودن و علاقشون به من به صفر رسید .مشکل وگلگیای من تو زندگی فقط به دلیل بی توجهیای ایشون بود که خونه نمیومدن واول زندگی همش منو تنها میزاشتن و روحیه من به شدت خراب شده بود
تا اینکه دوسال پیش من به خاطر حال خودم رفتم پیش مشاور و ایشون سوالاتی ازمن پرسیدن که احتمال دادن همسرم بیماری دوقطبی دارن
برادر همسرم اختلال دوقطبی دارن و گاهی خیلی افسرده ان وگاهی به شدت شادن وتند و بی مفهوم حرف میزنن و ولخرجی های غیر طبیعی میکنن وپیش روانپزشک هم رفتن و قرص مصرف میکنن و خانوادشون هم یه سری لجبازی و افراط های خاصی تو زندگیشون انجام میدن
ولی همسر من خیلی اروم هستن و منزوی و گاهی خیلی تعصبی میشن
همش میگه حالم بده . صبح هابا اضطراب و نفس نفس از خواب پا میشه و در خواب خیلی عرق میکنه و پاهاش میپره.از مواجهه باهرچیزی و هرکاری استرس میگیره و نمیتونه تصمیم بگیره و تمرکز کنه و کلا فقط میگه نمیدونم و صحبت زیاد نمیکنه
الان دوسال هستند که ازهم جداییم و حتی از مواجهه با من که باهم صحبت کنیم اضطراب داره و حتی جواب گوشیشو نمیده
الان هم بعد این همه وقت رفته درخواست طلاق داده و تو دادگاه هیچ حرفی واسه گفتن نداره ،فقط استرس داره و میگه من هیچ حسی ندارم و نمیتونم زندگی کنم
من واقعا واسم خیلی سخته بهمین راحتی زندگیم خراب بشه
میخواستم بدونم به نظر شما همسرم مشکل دوقطبی دارن یا افسرده ان
چون برای ما تو دادگاه وقت مشاوره گذاشتن ولی متاسفانه مشاور ما پزشک روانپزشک یا مشاور نیس بلکه مشاور حقوقی هستن
ایشون باتوجه به تجربه ای که دارن تشخیص دادن که همسرم افسردگی حاد دارن و گفتن احتمالا داره افسردگی دوقطبیشون شروع میشه وبه من میگن جداشو نمیشه زندگی کرد
ولی من احساس میکنم همسرم افسردگی دارن و شاید بشه درمان بشه و باز از قاضی
درخواست کنم وقت مشاوره بزارن واسمون تا بریم بیرون پیش روانپزشک
اقای دکتر میشه راهنماییم کنید واقعا روحیم خراب میشه با جداشدن
همسرم بیماری دوقطبی داره
یعنی بعد این افسردگیای دوسه ساله دوره شیداییشون شروع میشه یا افسردگی فقط داره ؟
اینکه ایشون اضطراب دارن و اینطوری نسبت به من بدون دلیل موجهی بی علاقه شدن نشونه افسردگیشونه یا اختلال دوقطبی و میشه رفتارشون دوباره مثل قبل بشه و درمان بشه؟

باسلام با درمان دارویی مشکلات خلقی چه افسردگی و چه دوقطبی کنترل و درمان میشوند .جلسات مشاوره هم بسیار کمک کننده است.تشخیص قطعی پس از اخذ شرح حال کامل میسر است.




سوالات مشابه


تلگرام

جسارتا آقای دکتر امکانش هست داخل تلگرام باهاتون صحبت کنم چون میخوام زود به پاسخم برسم یک دنیا ممنون جناب آقای دکتر جاهدی عزیز

ازدواج

باسلام و احترام دکترجان من 33 ساله کارمند و استاد دانشگاه هستم مشکل انتخاب همسر دارم لطفا کمکم کنید ؟در شهرستان ساکن هستم

احساس خواب رفتگی

با سلام و تشکر ببخشید اقای دکتر , به مدت سه هفته است در بعضی مواقع کف پای چپم , البته قسمت کوچکی از ان احساس خواب رفتگی پیدا میکند و بعد از چند ثانیه به حالت معمولی بر میگردد , ایا دلیل اعصاب است ؟ یا علت دیگر ؟ممنون میشوم راهنمایی بفرمایید

بحران روحی خانوادگی

باسلام ..بنده 12ساله که ازدواج کردم . الان من39ساله وخانمم35ساله هستیم .2فززنددختر11ساله و4ساله و1پسر11ماهه دارم.زن وشوهرکارمندهستیم.روابطمان اززمان نامزدی پرتنش وسردبوده وتاامروزهم هستش البته هرروزهم بدتروزیادترمیشه.خانمم بسیاربه من شکاک وبی اعتمادهستش واصلامنوقبول نداره دردعواهاش بلنددادوفریادوفحاشی وبی احترامی وتوهین میکنه حتی درحضوربچه ها،سرلجبازی بامن بچه هاروغذانمیده وبچه کوچیکه روشیرنمیده واصلاازخودش طردمیکنه..بارهاشده حرف ازطلاق میزنه منهم دلم نمیاد.ماندم چیکارکنم بسازم وخفت وذلت خودمو وناراحتیهای روحی وروانی بچه هاروتحمل کنم یانه طلاقش بدم ،اگرطلاق بدم بازهم بچه هاازنظرروحی دچارمشکل میشن.درهرصورت قضیه بچه ها اذیت میشن ومن ازاین بابت خیلی متأثرمیشم وکاری هم ازدستم برنمیاد! لطفأکمکم کنید.باتشکر

پرخاشگری

سلام سال نو مبارک. نمیدونم از کجا شروع کنم خواهر من 23 سالشه و لیسانسه خیلی پرخاشگر و بدبینه نسبت به همه چی و جوریه که اصلا نمیتونه بشنوه کسی حتی باهاش مخالفت میکنه و بلافاصله عکس العمل های تندی داره مثلا همونجا تصمیم میگیره و دیگه اصلا با طرف مقابلش تا حتی سالها صحبت نمیکنه مثل الان ک نه با من صحبت میکنه نه با بابامون. به خاطر خنده دار ترین و پیش و پا افتاده ترین چیز ها همه چیزم حتی تو زدن میبینه مثلا میگه اگه فلان کارو بکنه طرفم منم اونجا نمی ایستم نگاش کنم تهدید به زدن میکنه عین پسرا حتی درگیر هم میشه. به همه هم بدبینه و میگه تو فامیل همه به من چشم بد دارن و وقتی حتی دایی هام و عموهامونم میان با روسری و مانتو میاد . اگه هر چیزی رو هم بخواد بخره و اگه حتی بهش مشورت بدی که این خوب نیست اون یکی رو بگیر بازم ناراحت میشه و میره تو اتاقش درو قفل میکنه و با هیچکی حرف نمیزنه. اصلا به هیچ عنوان نمیشه باهاش حرف زد. نه هیچ دوستی داره میگه همه بدن با دیدن کوچیکترین چیزها از دوستاش قهر میکنه . نه با هیچ کدوم از افراد فامیل خوبه به معنای واقعی هیچکس.... باور کنین اغراق نمیکنم. حرمت هیچکی رو هم نگه نمیداره تو خونه . لطفا بگین ما باید چیکار کنیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟