راستش من حدود 2ماهی هست درگیر یه کار گروهی شدم که حدود 1 ماه دیگ تموم میشه
توی این مدت اضطراب عجیبی بهم دست داده هرچقدر میخوام کنترل کنم دوباره میاد سراغم...تا چند ساله قبل هم استرس و اضطراب زیادی داشتم که تونستم کمش کنم خیلی اما الان دوباره اومده و به شکل شدیده
میخواستم از این کاری که شروع کردم بیام بیرون که بهتر بشم اما الان واقعا نمیشه
از یکی از روانشناسایی که میشناختم پرسیدم ایشون فلوکستین پیشنهاد دادن بهم
ممنون میشم راهنماییم کنین و اگه دارویی هست که بتونم کنترل کنم این اضطراب رو معرفی کنین بهم
سلام
دارو را در فضای مجازی نمیشه تجویز کرد
تجویز دارو مستلزم معاینه و مصاحبه کامل از شماست
سوالات مشابه
اعصاب
با سلام بنده نظامی هستم مدتی است که بسیار فکر میکنم و طوری که انگار با کسی درحال درگیری هستم شخصی که دیده نمیشود و درون من است من رووادار به کارهایی که نمیخوام میکنه البته از قبل بوده ولی من بهش مسلط بودم ولی باتوجه به شرایط الانم که کارم با مردمه و عصبی میشم اختیارش از دستم بیرون امده از بس منو با سوالاش و خواسته هاش درگیر میکنه مجبور میشم باخودم یا درذهنم باهاش حرف بزنم حدود شش ماه قبل از بس باخودم یا همون صدایی که از ذهنم میاد و بهم راههای خلاف و بیرون از قاعده چه در کار و چه در زندگی میده بهم غلبه کرد وباعث شد که شش ماه سرکار نرم دوماه در بیمارستان اعصاب بستری بودم چند مرتبه ای سی تی شدم کمی بهتر شدم نمیتونم با اطرافیانم ا تباط برقرار کنم گوشه گیر شدم خیلی خیلی زود از کوره در میرم ولی در محل کار بخاطر اینکه به موقعیت شغلیم اسیب نرسه تو خودم میریزم که تو تنهایییم با درگیر شدن خودم باخودم شدت پیدا میکنه ازش میترسم همش میگم شاید ی هو ی کاری دستم بده هر لحظه وثانیه رو مخمه نمیتونم تحملش کنم درگیری بیرون از محل کار زیاد دارم ولی تو اداره مجبورم خودمو اروم نشون بدم به محض امدن سرکار شدت پیدا میکنه همش میگه تو نمیتونی کار کنی خودتو بکش خود زنی کن البته دومرتبه خودکشی ناموفق تو بیمارستان داشتم کمکم کنید بگید مشکلم چیه چیکار کنم میترسم برم دکتر بگن دیونه هست من مجردم از ادامه زندگیم میترسم
مصرف دارو اس سیتالوپرام
1.2 روزانه مصرف میکنم به مدت 3 روز .پس از مصرف سر درد دارم و احساس فشار پشت چشمام .ایا قرص ادامه بدم
شکاک
سلام من و نامزدم 2ساله باهمیم و ایشون ب من شک دارن بی اعتمادیش ب منو تو رفتارا میفهمم ب تمام مردای اطرافم حس بدی دارن ب طوری ک من ناخواسته راجبشون حرف بزنم اعصبانی و پرخاشگر میشن اجازه تنها تولد رفتن و یا عروسی رفتنو ندارم بعدم ک میگم چرا میگه من ب تو اعتماد دارم ب جامعه ندارم البته از علاقش ب خودم مطمعنم ولی بیشتر از من خودشواذیت میکنه هرس میخوره احساس گناه از بامن بودن تو اعصبانیت بهش دست میده نمیخوام رابطمون خراب شه ولی نمیدونم چطور؟
روان پریشی همسرم
سلام خسته نباشید،بنده دوسال ازدواج کردم ویک پسرهم دارم خانومم هرچندماه یکبارازلحاظ رفتاری وعقلانی دچارمشک میشه به گفته خودافرادی رواطرافش میبینه ودستوراتی که بهش میدن روبدونه چون وچرااطاعت وانجام میده واکثراهم درموردمن بهش چرت وپرت میگن وایشون هم قبول میکنه خواستم راهنمای کنیدکه چکاربایدکنم ایشون نه موادمیکشه نه دارومیخوره فقط سیگارمیکشه دکترهم نمیادکه بریم. باسپاس فروان
سلام آیا داشتن بچه دوم ضروری هست
من و همسرم بین دو راهی داشتن بچه دوم هستیم و این به واسطه این هست که اطرافیان یا خودشان بچه دوم دارند یا داشتن اون رو لازم میدونند ولی من که سرپرست خانواده هستم صادقانه عرض کنم نمی خوام بچه دوم داشته باشم ولی از طرفی تو اجبار خانواده خودم هم گیر کردم اگر راهنمایی کنید ممنون میشم