بازگشت به لیست سوالات
ر.M
عنوان :

بیماری من حاد نیست

متخصص روانپزشکی
خانه
لیست پزشکان
ویزیت ویدئویی
مشاوره متنی رایگان
سوالات عمومی مطرح شده
دانلود اپلیکیشن
پشتیبانی و تماس با زوپ

درباره زوپ
تبلیغات در زوپ
مجوزهای شرعی و قانونی
قوانین عضویت کاربران غیر پزشک
قوانین عضویت مشاوران زوپ
معرفی پزشک به زوپ
ثبت نظر درباره زوپ
user-default-man.jpg میلاد م
مشاوره جدید
عنوان سوال
آخرین وضعیت
وسواس
به روز رسانی توسط شما
1 روز پیش
؟؟؟؟؟؟
میلاد م
میلاد م
سلام عزیز من پسری 29 ساله هستم وسواس دارم مثال اگر ماشین نو داشته
باشیم گرانقیمت من در ماشین را خیلی آهسته می بندم و اگر کامپیوتر گرانقیمت داشته باشیم آب خیلی کم روی کامپیوتر رخته شود حساس میشوم مثال یک نفر حق کشی کنه یا مقصر باشه و خودش هم بدونه خیلی بدم می آمد تا آن را با مدرک مقصر نکنم خیالم راحت نمیشود ولی بعد فراموش می کنم اگر فردی منو مسخره کنه ودیگران بخندد و خودش هم بخنده من از عمد اخلاقم تند میکنم و چیز می گم که طرف بجای خنده ناراحت بش کل هرجا جر بحث می کردم یا دعوامی کردم خودم به نقش بیماری و داد و عصبی زیاد می زدم و همه کوتاه می آمدند ولی هیچ وقت بیماری حاد نداشت. و با دختر ها ی که دعوا یا جربحث میکردم خودم به نقش بیماری و داد و عصبی زیاد می زدم وآنها کوتاه می آمدن وقتی که خواهر به حرفهای من گوش نمی داد خواهرم کارهای غلط انجام می داد وقتی من به او می گفتم نه گوش نمی داد و از عمد کار ها را بدتر می کرد و بهانه جوی یا ایرادهای من می گفت خلاصه تا زور نبود او دس از کار های غلط خود بر نمی داشت و همیش همینطور بود وقتی اگر می خواست کاری انجام بده حرف مادر وپدر را گوش نمی داد و بعضی وقت حرفه برادم را گوش می داد بعضی وقت ها گوش نمی داد خلاصه او تصمیم گرفت که خوابگاه بگیرد و تنها بماند ولی قبلش من او رو نترساندم و بیشتر از ایراد های که داشت که می گفت می خواست بره ولی من خیلی ناراحت تر شدم به او گفت که این کارو نکن و دس از کارای اشتباه بردار او گوش نداد تصمیم گرفت و رفت و همه چیز بهم ریخت من و خانواده هم نگران بود وهمه چیز از هم آشفته بود خلاصه به من لجباز شد بود ومن از کاری های اون خیلی لجباز شد بودم خالصه دیگر اصلا تحمیل کارهای او نداشتم وهمشیه با او مشکل داشتم و بیشتر وقت می آمد خانه با کار های غلط من خودم به نقش بیماری و داد و عصبی زیاد می زدم و می خواستم آن را بترسانم که کار های غلط انجام نده داستان ادامه داشت دیگر نه او کوتا مییمد نه من من نمی توانستم کارهای غلط او راگذشت کنم من خودم به نقش بیماری داد و عصبی زیاد می زدم و همه خانواده از کارمن ترسیدن کلا با کار های غلد اون من خودم به نقش بیماری و داد و عصبی زیاد زدم خلاصه خواهر با مشاوره صحبت کردوقتی خواهرم شرح حال به مشاور گفت یعنی همان داد صدای عصبی قولابی و مشاور و گفت باید او را به دکتر بروید فکر کنم مشاور دانا نبود ولی به درون من آگاه نبود و بامن صبحت نکرد گفت او مشکل دارد یعنی مطمئن بود کارها خواهر بسیار غلد است ومن اشتباه من این بود که خودم به نقش بیماری داد و عصبی زیاد می زدم وقتی خواهرم شرح حال به دکتر گفت یعنی همان داد صدای عصبی قولابی دکتر گفت برادر تو اسکن فرنی دارد من می دانستم که دکتر اشتباه می کند ولی حرف من باور نمی کردن و دکتر اصلا به حرف های گوش نداد من درست می گفت و دکتر اشتباه میکرد چون اون دکتر بود حرفهاشو قبول میکردن3 تا 4 تا دکتر مرا دید اما هیچ کدوم آنها متوجه نشدن که من این بیمار رو ندارم وخیال می کردن من اسکن فرنی دارم ولی داروهای اسکن فرنی که نباید به من می دادن به من دادن ولی من آگاه بود برای همین زیاد نخوردم خلاصه دکتر آخر هم دو تا سه جلسه همان داروها رو کم زیاد کرد ولی من نخوردم وجلسه آخر متوجه شد او هم اول نمیداست بعدگفت اشتباه شده او وسواس داره اسکن فرنی نداره او این هم نمی دانست من خودم به نقش بیماری و داد و عصبی زیاد می زدم دکتر از شما می خواهم دقت کنید دیگر اشتباه نشه من که این نقش بیماری داد و عصبی زیاد فراوان روبازی کردم خواهر باورش شده بود به گوش همه دکتر رساند من یه سری مشکلات دارم ولی اسکن فرنی و بیماری حاد ندارم واقعیت این است که در همه جوامع بیماران روانی تا زمانی که آسیبی به خودشان یا دیگران وارد نکرده اند «حق» دارند از درمان امتناع کنند من کنترل دارم که نه به خود و دیگران آسیب بزنم ودیگر کسی را نمی ترسانم بنا به هر دلیلی ولی حال چطور ثابت کنم که مشکل من حاد نیست که خانواده من و دکتر باور کند من این حق دارم از درمان امتناع کنم ولی کمی می دانستم این کار عاقبت اینجروی مشه وقتی که مردم حق منو می خوردن یا مقصر بودند من خودم به نقش بیماری و داد و عصبی زیاد می زدم مثلا یک روز من فروشندگی می کردم یک نفر اومده بود وجای من گرفته بود آنجا جاه همشیگی من بود ولی هرچه به آن مرد گفتم اینجا جا من است برو جای دیگر ولی آن مرد نمی رفت حرف منطقه گوش نمی داد و بحانه جوی می کرد من هم از کارش هم خیلی بدم آمد و هم مجبور شدم دوباره خودم به نقش بیماری داد و عصبی زیاد زدم و آن فرد رفت. من از عمد این کار ها انجام دادم و مشکل من وسواسه من یی موقهااگر عصبانی کم یا زیاد بشم حتی کوچک ترین به خودم آسیب نمی زم و در مورد دیگران فقط ترس به آنها ودیگر همان هم نمی کنم مشکل من حادنبود خودم حاد کردم می دانم که مشکل من حاد نیست الان 1سال دکتر نرفتم و دیگر هیچ از او کارها را انجام نداد نه با خواهرم وهیچ کس دیگر خواهرم هر کاری انجام می داد می بخشیدم حتی کارهای غلط. یبار که خواهرم کار غلط زیاد انجام داد و برادرم به خواهرم گفت کار خیلی اشتباه میکنی و به عنوان برادر بزرگتر جلوتو میگیرم برادرم جلوش گرفت و خواهر دیگر راهی نداشت اون کار انجام نداد ولی بعد باز هم انجام می داد و لی دیگر نه با خواهر وهیچ کس دیگر اون کار انجام نداد و می خواستم دکتر به نظر شما چطور است و میشه می خواهم از درمان امتناع کنند حتی از وسواس از شما ممنونم

سلام درمان شما به زمان زیادی نیاز دارد.بهتر مدتی تحت درمان یک روانپزشک باشید

دکتر ازشما که جوابمو دادی خیلی خیلی ممنون ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️



سوالات مشابه


افسردگی

سلام وقت بخیر صدری هستم مدتی هست احساس افسردگی دارم خوشحال نیستم، همش یه جوریم، دلم می خواد یه کار کنم بهتر شم

افسردگی

سلام دکتر ،من دختر 22 ساله هستم ک دانشجوام،من مشکلات زیادی دارم مثلا 1.از همه چیز میترسم مثل مردن و اینکه قرص بخورم خفه شم،برای همین با اینکه 22 سالمه قرص تا حالا نخوردم یا جویدم که این موضوع اذیتم میکنه 2.نظر دیگران خیلی برام مهمه و اینکه اصلا نباید ناراحت بشن وگرنه من خودمو خیلی سرزنش میکنم 3.همیشه ناراحتم و آماده ی گریه کردن. 4.مشکلات کوچیک منو از ما درمیاره تا جایی ک خیلی حدی ارزو میکنم بمیرم 5.خیلی زود عصبانی میشم و خیلی به دل گیرم خیلی زیااااد 6.در برقراری ارتباط و ادامه ی صحبت خیلی مشکل دارم حتی با اعضای خانوادم هم نمیتونم صحبت کنم 7.از خودم بدم میاد و اصلا خودمو دوس ندارم و هیچ اعتماد ب نفسی ندارم 8.چندین ساله این مشکلاتو دارم و الان هم بدتر شدن.

استرس و خستگی

سلام خانم دکتر من پسری 30 ساله هستم دو ساله ازدواج کردم مشکلم اینه همیشه با کوچکترین چیز دلم میگیره استرس زیادی دارم بعد از هر کاری زود خسته میشم و کم تحملم مثلا ماشینم خرابه دوست دارم زود درست شه میرم بانک دوست ندارم وایسم با خانومم میرم خرید دوست دارم زود تموم شه میرم دکتر زود باید نوبتم شه استانه تحملم کنه و استرس هم زیاد دارم لطفا راهنمایی کنین ممنون میشم

ترک سیگار

سلام خانم دکتر برای کسی که میخاد سیگار رو ترک کنه حالا جز اون اراده ای ک باید داشته باشه باید دیگه چکار کنه ک دوباره برنگرده و این سیگار و از سرش بیوفتع ؟ تو گوگل دیدم نوشته بود باید ویتامینای A.B5.C.E مصرف کنه ینی ی مولتی ویتامین بخوره خوب میشع؟ این نیکوتینی ک از سیگار مصرف کرده ازبین میره؟ وقتایی ک عصبانی میشه سریع میره چندتا پاکت سیگار مصرف میکنه بهش میگم نکن خوب نیست میگه نمیتونم باید اروم شم نیکوتین داره بهش عادت کردم نمیتونم ترکش کنم چیکار کنم بنظرتون؟

افسردگی و پرخاشگری

سلام خانم دکتر ازینکه وقتتونو برام اختصاص میدید ممنونم.خانم دکتر من خانمی 28 ساله هستم در حال حاضر توو مرخصی زایمانم شغلم پرستاریه.دکتر پسرم 9 ماهشه بعد زایمان افسردگی زایمان گرفتم تقریبا بعد از 3 ماه یه پزشکی برام قرص سرترالین شروع کردن دوز 50 میلی گرم یه مدتی خوب بودم م شاد بودم خوش اخلاق بودم اما دوباره علائم افسردگیم برگشته احساس پوچی میکنم حس میکنپ دیگه کارامد نیستم توو خودمم توو گلوم همش بغضه دوس دارم تنها باشم فقط گریه کنم عاشق بچمم اما وقتی گریه میکنه خیلی شدید عصبی میشم سرش داد میزنم خودمو میزنم دوبارم پسرمو زدم خیلییی ناراحتم اون لحظه کنترلمو از دست میدم خانم دکتر بچم کوچیکه نمیتونم ویزیت حضوری برم ولی قبول دارم که روانم مشکل پیدا کرده .خوابم خوبه فقط شبا پسرم بیدار میشه عصبی میشم منم شیردهی ندارم شیر خشک میخوره.