بازگشت به لیست سوالات
م.س
عنوان :

تردید

متخصص روانپزشکی
سلام. نامزد من از ازدواج قبلی 3 فرزند18.15و9ساله داره که با مادرشون زندگی می کنن. همه هزینه های زندگی وتحصیل بچه ها به عهده پدره و همچنین حق ملاقات 1 روزه بچه ها. بچه ها برای اکثر خریدها با پدرشون تماس می گیرن. الان نزدیک به مراسم عقد نامزد من با تردید درمورد ازدواج حرف می زنه و میگه نمی دونه بعد از عروسی می تونه بین زندگی با من و رسیدگی به بچه هاش تعادل برقرار کنه که بچه هاش آسیب روانی نبینن یا نه. این تردید به حدی قوی شده که فکر می کنم گاهی قید ازدواج مجدد رو می زنه. ایشون 49 ساله و پزشک و من44 ساله و مهندس هستم.
سوالم از شما اینه که این تردید واقعیه؟ با تردید ایشون نسبت به این مسئله چطور باید برخورد کنم؟
ممنون و منتظر جواب شما هستم

به هرجال چنین ازدواجی ریسک بالایی دارد و تردید ایشان منطقی هست باید فرصتی داده شود و شما و بچه ها و ایشون به مشاور ازدوام مراجعه کنید وارزیابی کامل انجام شود و درصد احتمالی این ازدواج مشخص شود




سوالات مشابه


عصبی شدن بیش از حد

سلام من یکساله زایمان کردم37ساله هستم، بعد از زایمان افسردگی گرفتم ،دکتر الانزاپین و سرترالین تجویز کردند، دو ماهی مصرف کردم ولی به خاطر قرص سرترالین مدام خونریزی داشتم که مصرف رو قطع کردم، حال روحیم بهتربود ولی مدتیه بسیاااار عصبی شدم، انگیزه ندارم، تا بیرونم خوبم وارد خانه که میشم عصبی، پرخاشگر میشم جوری هست که بقیه رو هم دارم آزار میدم،خواهش میکنم کمکم کنید، چون سر کار میرم،دارویی ممکنه بهم معرفی کنید که هم بهم آرامش بده هم خواب آلودم نکنه متشکرم در ضمن شیر هم نمیدم

وابستگی شدید کودک 21 ماهه

با سلام، پسرم حدود 21 ماه داره و تک فرزند، از حدود دو ماهگی شیر خشک میخوره و تقریبا میشه گفت که وابسته شیشه شیرش هست، در طول روز هم که بیدار میشه دائما توو بغل من میخاد باشه حتی وقتی آشپزی میکنم یا وقتی پای سینک هستم، کارهای روزمره ام خیلی برام دشوار شده ، پدرش هم که جدا از شرایط اقتصادی و فشارهای الان زیاد تووی بچه داری و سرگزم کردن خلاق نیست، و اکثر اوقات با موبایل و خواب هستن وقتی خونه ان، پسرم هم خیلی پدرش رو دوست داره، وقتی میبینع پدرش خابه به شیوه های مختلف میخا د که بیدارش کنه و باهاش بازی کنه، بنده خیلی تلاش میکنم که اوقاتی که پیش پسرم هستم باهاش بازی کنم و کتاب بخونم اما از کارهای خونه و خستگی زیاد(شبها هم پسرم بدخاب و بیقرار هست و باعث میشه شبها هم خاب با کیفیتی نداشته باشم)رمقی برام نمیمونه، پدرش هم آنچنان که باید منو درک نمیکنه و میگه مگه تو فقط مادری! بعضی وقتا حس جنون بهم دست میده و دلم میخاد فریاد بزنم و فرار کنم

پرخاشگری کودک

سلام خسته نباشین پسرم 11 ماه دارد و به مرور زمان عصبی و پرخاشگر شده که من علت عصبی بودنش رو مقصر خودم و میدونم زیاد بهش سخت گرفتم اجازه نمیدم به وسایلی که مربوط به خودش نیست دست بزنه و اگه دست میزد با لحن تند باهاش برخورد میکردم همین باعث شده پسرم روز به روز عصبی تر بشه جوری که بزرگترهارو میزنه مو میکشه و داد و بیداد میکنه همش بهونه میگیره چاره چیه الان میتونم برای جبرانه این اشتباه چیکار کنم ؟ کودک در این سن میتونه بازی های فکری انجام بده؟ تایم بازی باهاش و ندارم چون همش تو بغلمه و بهونه میگیره

وسواس فکری

سلام وقت بخیر حدود یک هفته پیش به خاطر وسواس هالوپریدول نیم و سرترالین شبی یک و نصف تجویز کردید عوارض هالوپریدول رو چک کردم گفته بود که مرتب کبد باید چک بشه به خاطر وسواسم و وضعیت الان یه کم برام سخته که انجام بدم میخواستم بدونم چی کار کنم ؟ و گفتید که دارو باید 6. ماه مصرف شه

رفتار بچم

سلام دخترم 5سالشه برج 7 پنج سالگیش پر میشه رفتارش منو ناراحت کرده بعضی وقتا با خودش حرف میزنه نمیدونم چی میگه اگه چیزی دید باید بهش بدم اگه ندم جیغ وگریه میکنه هر چی باشه ابزار کاسه شیشه با هر چی میخواد بازی کنه بعضی وقت دفتر قیچی قیچی میکنه یا پارچه اگه دید قیچی میکنه لباس زمستونش اگه دید میپوشه بهش میگم مال زمستونه گرمه الان بپوشی جیغ وگریه میخواد بپوشه میگه من گرمم نیست یا لباس منو میپوشه بهش میگم زشته باز میپوشه آگه بهش گفتم میخوام برات چیزی بخرم یا میخوایم بریم بیرون الا باید الان ببرمش جیغ وگریه آگه جایی بریم هم نمیشینه همش بازی خیلی به خالش وابسته حتی من پدر شو اینجوری دوست نداره آگه بریم خونشون میچسبه به خالش خودش باید غذاش بده یا ببرش دستشویی دیگه تحویلم نمیده طرف نمیاد حتی آگه خالش بیاد خونمون باز همین طور میکنه یه بار بهش گفتم با عموت نرو بیرون ماشین میزنت میمیری گفت تا بمیرم برام گریه کن یا آگه عصبی بشه میزنه به صورتش میزنه یا موهاش میکشه دورغ هم میگه اگه چیزی کرده میگه نکردم اگه یه بازی کرد فرداش همون بازی میکنه امسال میره پیش دبستانی آگه چیزی یادش دادم مثلا بهش میگم بگو پنج سالمه میگم پنج سالمه باز ازش میپرسم یادش نیست نوشتن یادش میدم توجه نمیکنه فقط مینوسه نمیدونه چی مینوسه ما گناوه هستیم توشهر ما روانشناس کودک نیست که ببرمش