بله مشکلی ندارد
سوالات مشابه
وابستگی شدید م همسرم به خانواده بد رفتار شوهرم
خانواده شوهرم به من شدیدا بی احترامی میکنند شوهرم همش از خونه فراریه و تقریبا داره با گادر شوهرم زندگی میکنه تصمیم گیرنده حتی کوچیکترین مساعل زندگیم مادر شوهرمه شوهرم در مقابل بی احترامیهای اونها از من دفاع نمیکنه و میگه تو حساسی و اشتباه میکنی شوهرم از لحاظ مالی به اونها وابسته است یه بچه ننه به تمام معنا روزی صد بار با مادرش تماس میگیره و راجع به اینکه ما چی بخوریم کی بخوریم و کجا بریم از مامانش سوال میپرسه دارم نسبت به خودش و خانوادش شدیدا سرد میشم اگه سرد بشم نمی تونم بدون عشق زندگی کنم مجبورم ازش جداشم چی کار کنم
مشکلات زندگیم
سلام اقای دکتر من دختری هسم 19 سالمه خیلی زندگی سختی دارم خانوادم یا همون پدرم وضع مالی خوب داره اما فک میکنه همه چی با پوله در کل خستم از دس خانوادم طوری که 3 بار برای خودکشی تصمیم جدی گرفتم ینی ب حدی نسبت به پدرم تنفر تو وجودم ریشه زده که حتی ی وقتا میگم کاش نباشه من غیر خودم دوتا برادر دیگ هم دارم یکی بزرگ تر و یکی کوچیک اصلا کسی به من توجه نمیکنه جوری که برای ی روز در هفته ماشین قرص کردن کلی توهین و تحقیر میشم که اخر منصرف میشم از خاستن خیلی چیزا ازشون خانوادم حتی نمیزارن من کار کنم میخام دلم میخاد پول بیاد دستم تا خیلی سریع از دسشون خلاص شم جدا شم ازشون اما حتی اجازه این کارم که کار کنن رو نمیدن واقعا خستم به مرگم راضیم
بی محلی همسر
سلام چند وقتی هست که همسرم نسبت به من بی تفاوت شده البته همیشه اینجوری نیست فقط بعضی وقتا . چند وقت پیش پیش یه دکتر روان شناس رفت و چند تا قرص بهش داد . پرانول. الپروزولام: نورتریپتیلین: ستالوپرام اینارو الان میخوره و از وقتی این قرصا رو میخوره بدتر هم شده... نمیدونم چیکار کنم. من خودم ادم حساسی هستم نمیتونم این رفتارارو تحمل کنم. گاهی وقتا حتی میخوام بغلش کنم میگه میشه بری اونورتر لطفا بهم دست نزن خفه میشم و از این حرفا... لطفا کمکم کنید بعضی وقتا واقعا حالم بد میشه... اخه من قبل از این هم مشکلات زیادی داشتم دیگه حالا که ازدواجم کردم نمیتونم هیچ ناراحتی ای رو تحمل کنم حتی کوچک ترین چیزارو
خیانت همسر
سلام آقای دکتر، آقای دکتر همسر من بارها به من نارو زده یعنی مخفیانه با دخترها و زنها حرف میزده و من متوجه میشدم متن اس ام اسا حالت عشقی بوده هر بار قسم می خورده که منظور نداشته و هر دفعه یه بهانه ایی میاورده، من میگفتم چرا پنهانی اما توجیه می کرده، در ضمن همسر من خیلی دروغ میگه حتی مسائل ساده، حدود 13ساله که ازدواج کردیم تقریبا سالی یه مورد ازش دیدم حتی یه بار شوهر یه زنه که باهاش حرف میزده از شوهرم شکایت کرده، تا امسال بازم متوجه شدم خسته شدم دچار مشکل شدید روحی شدم دیگه دوستش ندارم اما اگر طلاق بگیرم مجبورم برگردم پیش پدر و مادرم نمی خوام اونجا برگردم چون خانواده ام حمایتم نمی کنن نمی دونم باهاش چکار کنم چندبار به خانواده اشم گفتم اما اونهام کاری برام نکردن!!! دوست دارم فرار کنم که اینقدر نبینم حالم بده مدام گریه می کنم تو رو خدا راهی بهم بگید این بار گفته دیگه دروغ نمی گم کاری نمی کنم ولی همش ترس دارم که نکنه دوباره حتی یه بار که قهر کردم رفتم خونه پدرش بازم ول کن نبود منم قرص خواب چندتا خوردم رفتم بیمارستان ولی اعتماد ندارم بهش چون بارها منو فریب داده هیچ اعتمادی بهش ندارم چکار کنم
سلام مشکل تمرکز ریتالین
سلام من از بچه گی ریتالین میخوردم و زیر نظر دکتر رزیتا داوری تو بیمارستان امام حسیین هستم الان یه ماه است ریتالین رو برا امتحانام میخورم الان احساس میکنم خوب نمی تونم همشو حفظ کنم احتمالاشم هست خسته باشم چون یه ماه به کوب خوندم الان که به جای مهمش رسیدم روحیمو یکم از دست دادم و نگرانم ولی میتونم بخونم این جوری نیست حوصلشو نداشته باشم.چیکار کنم خودمو نبازم و روحیمو از دست ندم همش فکر میکنم ریتالین بعد یه مدت کار نمی کنه و بدبخت میشم چون هروقت نتونستم درس بخونم و روحیمو باختم خودکشی کردم میترسم ریتالین کار نکنه لطغا راهنمایی کنید.قرص کافین برا هوشیاریم تا ثیر داره