بازگشت به لیست سوالات
م.ب
عنوان :

کابوس

متخصص روانپزشکی
سلام من از بچگی هروقت خیلی عصبی خسته یا ناراحت میشدم یه کابوس بدون مفهوم تکراری میبینم تو کابوسم حسم اینه که بدترین اتفاق ممکن برام داره میوفته ولی بدون مفهومه وقتی از خواب میپرم چشام بازه ولی هوشیاری کامل ندارم هنوزم تو جو اون کابوسن و خیلی میترسم تا آروم آروم به خودم میام و آروم میشم یه وقتایی تو بیداری تو حین عصبانیت اون کابوس میاد تو ذهنم و حس ترسش میوفته تو وجودم.
مثلا با یه مشتری یا به مامانم بحثم میشه اون فشاری روحی روانی که تو کابوسم بهم وارد میشه میاد صراغم

اگر بخواهید علت کابوسهایتان را بررسی کنید باید تحت روان درمانی قرار بگیرید

مرسی که گفتی خودم نمیدونستم...



سوالات مشابه


ازدواج

باسلام و احترام دکترجان من 33 ساله کارمند و استاد دانشگاه هستم مشکل انتخاب همسر دارم لطفا کمکم کنید ؟در شهرستان ساکن هستم

احساس خواب رفتگی

با سلام و تشکر ببخشید اقای دکتر , به مدت سه هفته است در بعضی مواقع کف پای چپم , البته قسمت کوچکی از ان احساس خواب رفتگی پیدا میکند و بعد از چند ثانیه به حالت معمولی بر میگردد , ایا دلیل اعصاب است ؟ یا علت دیگر ؟ممنون میشوم راهنمایی بفرمایید

بحران روحی خانوادگی

باسلام ..بنده 12ساله که ازدواج کردم . الان من39ساله وخانمم35ساله هستیم .2فززنددختر11ساله و4ساله و1پسر11ماهه دارم.زن وشوهرکارمندهستیم.روابطمان اززمان نامزدی پرتنش وسردبوده وتاامروزهم هستش البته هرروزهم بدتروزیادترمیشه.خانمم بسیاربه من شکاک وبی اعتمادهستش واصلامنوقبول نداره دردعواهاش بلنددادوفریادوفحاشی وبی احترامی وتوهین میکنه حتی درحضوربچه ها،سرلجبازی بامن بچه هاروغذانمیده وبچه کوچیکه روشیرنمیده واصلاازخودش طردمیکنه..بارهاشده حرف ازطلاق میزنه منهم دلم نمیاد.ماندم چیکارکنم بسازم وخفت وذلت خودمو وناراحتیهای روحی وروانی بچه هاروتحمل کنم یانه طلاقش بدم ،اگرطلاق بدم بازهم بچه هاازنظرروحی دچارمشکل میشن.درهرصورت قضیه بچه ها اذیت میشن ومن ازاین بابت خیلی متأثرمیشم وکاری هم ازدستم برنمیاد! لطفأکمکم کنید.باتشکر

پرخاشگری

سلام سال نو مبارک. نمیدونم از کجا شروع کنم خواهر من 23 سالشه و لیسانسه خیلی پرخاشگر و بدبینه نسبت به همه چی و جوریه که اصلا نمیتونه بشنوه کسی حتی باهاش مخالفت میکنه و بلافاصله عکس العمل های تندی داره مثلا همونجا تصمیم میگیره و دیگه اصلا با طرف مقابلش تا حتی سالها صحبت نمیکنه مثل الان ک نه با من صحبت میکنه نه با بابامون. به خاطر خنده دار ترین و پیش و پا افتاده ترین چیز ها همه چیزم حتی تو زدن میبینه مثلا میگه اگه فلان کارو بکنه طرفم منم اونجا نمی ایستم نگاش کنم تهدید به زدن میکنه عین پسرا حتی درگیر هم میشه. به همه هم بدبینه و میگه تو فامیل همه به من چشم بد دارن و وقتی حتی دایی هام و عموهامونم میان با روسری و مانتو میاد . اگه هر چیزی رو هم بخواد بخره و اگه حتی بهش مشورت بدی که این خوب نیست اون یکی رو بگیر بازم ناراحت میشه و میره تو اتاقش درو قفل میکنه و با هیچکی حرف نمیزنه. اصلا به هیچ عنوان نمیشه باهاش حرف زد. نه هیچ دوستی داره میگه همه بدن با دیدن کوچیکترین چیزها از دوستاش قهر میکنه . نه با هیچ کدوم از افراد فامیل خوبه به معنای واقعی هیچکس.... باور کنین اغراق نمیکنم. حرمت هیچکی رو هم نگه نمیداره تو خونه . لطفا بگین ما باید چیکار کنیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

روانشناسی

سلام.نه خسته .من آدم شکاکی هستم یک بار ازدواج کردم و همسرم به من به خاطر پول کم من منو رها کرد و از من جدا شد و با کس دیگه ای ازدواج کرد که وضع مالی بهتری نسبت به من داشت.الان من وضع مالیم بهتر شده کار دارم پس انداز دارم و با یه دختر خانوم که همکارم است آشنا شدم ولی ایشون میون گفتگویی که داشتیم گفتند که با پسر های فامیلشان راحتند و براشون خندیدن در جمع اونها عادیه و من برام این مورد غیر قابل تحمل که خانومم پیش کس دیگه ای سبک باشه.ولی ایشون خیلی از لحاظ مادی منو رعایت میکنه.مثل قبلی نیست.در کم میکنه.کاش میشد راهنمایی کنید