الان مدت سه ال چهار سال است به طور مداوم احساس خستگی دارم در تمام آزمایشها تمام فاکتورهای خونی نرماله و مشکلی دیده نشده.
این خستگی حتی اول صبح که از خواب بیدار میشم هم وجود داره. علاوه بر این خستگی عدم تمرکز و حواس پرتی هم دارم و حافظه ام تا حدودی ضعیف شده.
کم اشتها هستم و کلا بی انگیزه
در صورت امکان راهنمایی بفرمایید.
باسلام بنظر با بررسیها که نرمال بوده است اختلالاتی از جمله سندرم خستگی مزمن یا دیس تایمی مطرح باشد تحت نظر روانپزشک باشید و مراجعات منظم داشته باشید.
سوالات مشابه
اضطراب
آقای دکتر علی هستم 22ساله بنده کلا آدم استرسی و ترسویی هستم اولین بار در دوران مدرسه متوجه این قضیه شدم و بخاطر ترس از معلم خود دچار مشکلات روحی روانی بودم به طوری که از مدرسه هراس داشتم اما بعد از چن سال و دقیقا چن روز پیش وقتی به باشگاه بدنسازی میرفتم به یکباره دچار این حال اضطرابی شدم و ادام ندادم اما حالم خوب نشد نمیدنم ترس از مربی باشگاه بوده یا چیز دیگری هرچه هست حال این روزهایم بسیار بد هس و دایم فکرای عجیب بر سرم میزند بنظرتون راه حل چیست؟؟
ترک شربت متادن
سلام من حدود2سال شربت متادن مصرف کردم روزی حدود8سی سی 10بار ترک کردم ولی نتوانستم حتی دوز هم پایین آوردم ولی بازم نتوانستم خواهش میکنم داروی بهم معرفی کنید که راحت بتونم ترک کنم ممنون
مشکل خانوادگی
سلام آقای دکتر من یه پسر 16 ساله از اهواز هستم پدرم 2 ساله پیش فوت کرده و دوتا خواهر دارم که یکیشون ازدواج کرده و من و مادرمو خواهرم با هم زندگی میکنیم. آقای دکتر مادر و خواهرم که 22 سال سن داره و دانشوجو هستش دائما در حال دعوا سر مسائل بیخود هستن مادرم هم اصلا نمیزاره من جایی برم یا با دوستام بیرون برم منم مجبورم توی خونه دعواهای اون دوتا رو تحمل کنم مادرمم هی منو تهدید میکنه که میرم شوهر میکنمو ولتون میکنم. واقعا دارم اذیت میشم همش زندگیم با استرسه. لطفا اگه ممکنه بهم بگید چطوری این وضعو تحمل کنم؟
شکست عشقی
دختری 17 ساله که 4سال پیش پدرش که خیلی بهش وابسته بود ناگهانی فوت کرد،و تنها فرزند خانواده ،با مادرش که پزشک عمومی هست ولی خود مادر هم مشکلات روانی از جمله فوبیای شدید در هر مورد را دارد ،دو ماه پیش با پسری از طریق اینترنت آشنا میشه که بشدت بهش وابسته میشه ولی بعد از یکی دو بار دیدن هم ،پسره دختر رو رد میکنه علت اینکه دختر ساده و بیتجربه است و در حالی که پسر که 19 سالشه در عین حال با چندین دختر ارتباط کامل دارد و الان این دختر ما حالش بده و داد و بیداد میکنه و همه چیو میشکنه و پیش مشاور هم نمیره و هی میخواد که کارها و عملهای زیبایی انجام بده که اون پسره دوباره بهش توجه کنه و مادرش کلا ازش میترسه و واقعا همه مستاصل شدیم ،من عمه دختره هستم،ممنون میشم کمک کنید
راهنمایی فردایی بهتر
سلام متولد 46هستم سختی زیاد کشیدم خیلی خسته هستم آستانه تحملم خیلی کم شده از همسرم بشدت متنفرم بخاطر غم و رنجی که ازش بهم رسیده درغگویی٬احساس زرنگی و دانایی؛فروش هر چی داشتیم حتی کارت ملی و شناسنامه گواهی رانندگی گواهی پایان خدمت ٬قرض کردن کشیدن چک ختی نگرفتن یه نون تن به کار ندادن از صبح تا شب تلوزیون ٬دراز کشیدن حتی موقع غذا خوردن خودم کار کردم 3تا بچه هامو بزرگ کردم ولی همیشه طلبکار بوده خودشو مسلمون دو آتیشه و همیشه حق به جانب میدونه هیچ احساسی نسبت به بچه ها نداره نمیزاره از دساش خلاص شم چندیت بارگریه کرده و بچه ها واسطه گذشت کردم وقتی اینو می بینم عصبانی میشم اعصابم بهم میریزه آرزوی مرگشو میکنم و اینطوری جو متشنج میشه و باعث ناراحتی بچه ها میشم میخوام راهنمایی کنید من چطور ی به این بی توجه بشم عصبانیتمو کنترل کنم سعی کنم آرومو امیدوار بشم که باعث ناراحتی بچه هام نشم با سپاس