بهناز صدری هستم ، حدودا 11 روزه که مشغول به کار شدم و ازین مدت به خاطر اینکه شبا فکرم مشغول کارم میشه تقریبا 3 شب کامل نخوابیدم ، 3 شب خوابیدم و 5 شبم با لورازپام خوابیدم
خواستم بدونم مشکل خوابمو چطور باید حل کنم
سلام ممنوم
چه کاری انجام میدین؟
ساعات کاری چند ساعته؟
لورازپام رو چه تعداد و با چه دوزی خوردین؟
داروهای دیگه رو مرتب مصرف کردین؟




5 شب یه دونه خوردم دیشب انقد خسته بودم و دوس داشتم بخوابم یکی خوردم دو ساعت بعد خوابم نبرد بعد یکی دیگه خوردم


لاموتریژین و توپیرامات رو الان با چه دوزی مصرف میکنین؟
مشغول شدن به کار براتون به عنوان یک استرسور عمل کرده و باعث شده خوابتون بهم بریزه


کپسول گاباپنتین صد رو شبها مصرف کنین فعلا تا در مراجعه بعدی داروها تنظیم بشه لورازپام رو قطع کنین
اگر با یک کپسول صد خوابتون خوب نشد دوتا مصرف کنین


لازمه که خوابتون حتما تنظیم باشه و حداقل 8 ساعت شبها بخوابین این دارو کمک میکنه خوابتون تنظیم بشه و در این شرایط کمک میکنه



بله حتما اطلاع بدین
خستگی به نظرم بخاطر حجم زیاد کارها و فعالیت بدنی در باشگاه هست

سلامت باشین


سلام خوبین؟فعلا سه چهار شب یکی مصرف کنین اگه خوب نشد دوتا کپسول رو باهم مصرف کنین

اگر خوابتون خوب نشد هفته آینده مراجعه کنین

درصورت عدم بهبودی لازمه دارو عوض بشه

سوالات مشابه
افسردگی
سلام.خداقوت.یه دوره افسردگی شدید داشتم،الآن گاهی واقعا احتیاج دارم گریه ولی نمیتونم.انگار اشکم خشک شده.اینجور مواقع سعی میکنم کارایی رو انجام بدم که آرومم می کنه ولی خب گاهی واقعا نمیتونم.ممنون میشم راهنماییم کنید
اضطراب بوپروپیون
عرض سلام و ادب خانم دکتر، پسری 29 ساله ام که به دلیل اضطراب اجتماعی و افسردگی شدید و عدم تمرکز و تفکر روشن داروهای اس سیتالوپرام 10 و نورتریپتیلین 25 و اخیرا هم بوپروپیون 75 به داروهام اضافه شده (توضیح اینکه من بجز پاروکستین تمام داروهای ssri و نیز ونلافاکسین رو طی این سالها مصرف کردم که تاثیر چندانی نداشتن). سوالم خدمتتون درباره بوپروپیون هست که 13 روزه مصرف میکنم ، دو سه روز اول خلق و انرژیم رو بالا برد اما کم کم کمتر شد و الان اضطرابم بیشتر شده و مشکل یبوست پیدا کردم. بوپروپیون برای تمرکز و انرژی و بی میلی به جنس مخالف(نامزدم) برایم تجویز شد. خانم دکتر آیا این اضطراب بوپروپیون از عوارض اولیه ش هست و رفع میشه و یا اینکه مادامی که مصرف بشه اضطراب آور هست؟ نمیدانم مصرفش رو قطع کنم یا ادامه بدم چون فعلا که اضطرابم بیشتر شده.سپاس
احسااس افسردگی
با سلام من مادر یک پسر یازده ماه ام بعد دوازده سال تلاش و چندین بار ivf ناموفق با معجزه به صورت طبیعی باردار شدم اسفند 97 که فهمیدم باردارم مشهد بودم کنار مادرم خونه خودم تهران است و من در تهران کسی ندارم. بیشتر استراحت میکردم و بیرون نمیرفتم مگر برای دکتر و کارهای ضروری اول مهر 98 زایمان کردم دیگه زایمان در هفته 37و خیلی با استرس زیاد بود کلا مادر پر استرسی هستم از موقعی که پسرم بدنیا اومد تا دو ماه و نیم مشهد بودم شاید یکی دوبار تنهایی رفتم بیرون از آذر که اومدم تهران از ترس آنفولانزا شاید ماه به ماه بیرون نمیرفتیم تا اومدیم واکسن چهارماهگی تو بهمن زدیم بعدش خودم شدید مریض شدم بعد که کرونا اومد کلا خونه نشین شدم از بهمن 98 تا الان چون اینجا کسی ندارم و افردای هم که اطرافم دیدم مثل همسایه ها رعایت نمیکنن و ماسک نمیزنن من از برخورد با مردم خیلی میترسم البته واقعا این کرونا واقعا ترس داره من هر لحظه میترسم اگر اینجا ما یک کدوم مریض بشیم هیچ کس نداریم بهمون کمک کنه شوهرم رعایت میکنه ولی مثلا وقتی بهش میگم فلانی ماسک نداره باید وقتی میخوای باهاش حرف بزنی فاصله رعایت کنی با مسخره با من برخورد میکنه سعی خودش میکنه اما حرف های من براش زیاد مهم نیست الان دیگه احساس میکنم دیگه مثل یک باتری خالی شدهم الان هفت ماه که به جز شوهر و پسرم هیچ کس ندیدم دیگه واقعا حوصله بچه نداری دارم عصر ها و روزهایی که شوهرم خونه است دلم نمیخواد دیگه من به کارهای بچه برسم خیلی وابسته به گوشیم شدم همش دلم میخواد تو واتس آپ و تلفن با خانواده ام حرف بزنم همه ازم توقع دارن بدون هیچ گله و شکایتی فقط بچه داری کنم من از خونه اصلا بیرون نرفتم فقط گاهی با ماشین بیرون رفتم تنها آدمی که دیدم شوهرم بوده که اونم خیلی بهم غر میزنه خودش خیلی از گوشی استفاده میکنه ولی دائم بهم غر میزنه بابت استفاده از گوشی و حرف زدن با خانواده ام من از صبح که بیدار میشم همش مشغول کارهای خانواده ام غذا درست کردن برای خودمون و پسرم کارهای خانه حتی نمیتونم یک فیلم کامل نگاه کنم من قبل از بارداری مربی کیک و شیرینی بودم فوق لیسانس دارم 38 سالمه نمیدونم چه جوری به بقیه بفهمونم حالم خوب نیست علاوه بر تمام این احساس خستگی و افسردگی استرس و اضطراب زیادی دارم از شروع فصل پاییز و بیماری ها و کرونا میتریم اگر بچه ام مریض بشه چیکار کنم چه طوری بیرمش دکتر از طرف دیگر یک نگرانی دیگر هم دارم اونم مادرم که تنها در مشهد است مشهد خواهرم شب ها میره خوه مادرم ولی از صبح تا شب تو خونه تنهاست چون بیماری زمینه ای داره مادرم هفت ماه از خوه بیرون نرفته همش نگران مادرم هستم و اینکه نمیتونم هیچ کاری براش انجام بدم مادرم علاقه زیادی به فرزند من هم داره و خیلی دلتنگ ما شده به شخصه از فصل پاییز هم بدم میاد و از الان به خاطر نزدیک شدن به پاییز استرس گرفتم ا همسرم خیلی بهم گیر میده نمیفهمه که من دیگه نمیتونم دیگ تواناییم تموم شده تازحرف میزنم میگه من هم سختی کشیدم من تمام مسئولیت ها انجام میدم نمیگه درکت میکنم میگه منت نزار که از خونه بیرون نمیری برو از خوه بیرون ولی من از موقعی که بهمن مریض شدم نمیدونم آنفولانزا بود یا کروناو خیلی سختی کشیدم از بیرون رفتن میترسم فکر میکنم گر مریض بشم و خانواده ام آلوده کنم چیکار کنم الان تنها سرگرمی من گوشی مویابل و حرف زدن با اعضای خانواده و پخت نان و کیک است نان و کیک و شیرینی و خوارکیهای مورد نیاز خانواده در خونه درست میکنم از اینکه حوصله بچه داری و بازی کردن با فرزندم ندارم خیلی احساس بدی دارم نمیدونم باید چیکار کنم احساس ناتوانی شدیدی دارم
قرص تری فلوئوپرازین
سلام خسته نباشید من سه شنبه حضوری خدمتتون رسیدم برای استرس شدیدم بهم قرص های پروپرانول 10 صبح و شب و اس سیتالوپرام صبح ها و تری فلوئوپرازین شب ها دادین شب دوم وقتی قرص تری فلوئوپرازین رو خوردم پشت ران پام بصورت نقطه ایی درد شدید گرفت و کبود شد و بدنم البته بیشتر سمت چپ بدنم خیلی سوزن سوزن میشهو دهنم خیلی خشکه آقای دکتر چیکار کنم ب خوردن قرص ادامه بدم اگر نه مشکلی نیست یه دفعه بعد از دو بار خوردم نخورمش؟
روانپزشکی
سلام خانم دکتر خسته نباشید وقتتون بخیر، خواهرم 33 ساله اشه، کارشناسی پرستاری،چند سالی این حرکات رو ازش دیدیم:: پرخاشگری زیاد خیلی، تیک گردن زیاد، پاره کردن لباسها، ترس زیاد، توهم و هذیون، مدام میگه تحت تعقیبم، حمام کردن فوق العاده زیاد، وسواسی زیاد، خنده های زیاد، تکرار حرفها، با خودش حرف میزنه میخنده بعد عصبی میشه، سرشو میزنه به دیوار، ادعای زیاد، مثلا میگه من از همه بالاترم، منزوی هستش فقط زیر پتو، شبها خواب نداره اذیت میکنه، مثلا کمدهای که تو اتاقش هستن ازشون میترسه، محبت کسی رو قبول نداره حتی با خواهر برادر کلا خونوادهاش و دیگران هم خوب نیستش، من از همه شما سالم ترم من مریض نیستم، پرخوری زیاد به حالت وحشیانه. تا اینکه حضوری بردیمش پیش دکتر روانپزشک اونم به دروغ و به زور، به دکتر پرخاشگری کرد گفت من سالمم، دکتر این داروها رو واسش نوشت: قرص فلو کستین( بعد از 10 روز یک عدد) قرص ریسپریدون یک میلی گرم(شبی نصف) در صورتی که خانم دکتر اصلا قرص نمیخوره نمیشه بهش قرص بدیم میگه من خودم پرستارم شما کی هستید که به من قرص میدید،، تا اینکه اومدم تو سایت ساینا با دکتر زهرا مقیم پور بیژنی همه این حرفها رو زدم خانم دکتر گفت فعلا فقط قرص ریسپریدون رو استفاده کنه قرص رو هم بندازید داخل غذا بهش بدید، قرص ریسپریدون یک میلی گرم رو شبی نصف بعد از هفت رو شبی یکی و بعد از هفت روز صبح یکی شب یکی، به مدت یک ماه از 19 تیر ماه شروع کرده طبق دستور پزشک بهش دادیم الان این هفته جمعه یک ماه قرص خوردنش تموم میشه، حالا میخواستم به خانم دکتر بگم که واسه ماه بعدی تجویز کنه سایت خرابه دیگه گفتم شما هم همکارش هستید اگه خانم دکتر لطف کنید کار این بنده حقیر رو حل کنید ممنونتون میشم