سوالات پزشکی گروه روانپزشکی و روانشناسی

اما مشکلم چاقی با این قرص است.
چون در چند ماه اخیر افزایش وزن خیلی زیاد داشته ام (از دی تا بهمن طی یک ماه وزنم حدود ده کیلو زیاد شد و تری گلیسیریدم هم از 200 به 400 رسید) و به تازگی نیز دچار ورم شدید انگشتان دست شده ام. البته کم کاری تیروئید هم دارم که روزی یک قرص مصرف میکنم.
آیا امکان دارد آسنترا با قرص لووتیروکسین تداخل داشته باشد؟
ممکن است آسنترا با قرص دیگری جایگزین شود که باعث چاقی و ورم بدن نشود؟
آزمایش جدیدم را نیز برایتان میفرستم.
با سپاس
سلام.اگر قبل از افزایش وزن هم در حال مصرف اسنترا بوده اید به نظر نمی رسد این افزایش وزن مربوط به مصرف اسنترا باشد حتماً با متخصص داخلی در مورد آزمایشات و کارکرد تیروئید مشورت بفرمایید. در مورد تغییر رژیم غذایی و میزان تحرک روزانه نیز برنامه ریزی نیاز دارید ولی با توجه به تمام این مسائل در حال حاضر از میزان اسنترا هر هفته یک چهارم کمکم کنید تا به روزی یک چهارم برسد و جایگزین آن از از همان ابتدای کم کردن اسنترا هر روز 1 عدد فلوکستین 20 مصرف بفرمایید.

پس در نهایت بعد از اینکه به یک چهارم رسید
دیگر آسنترا را کلا قطع و فلوکستین بیست فقط مصرف کنم؟
سلام.وقتی به یک جهان رسید تا دو هفته هر روز یک چهارم و بعد قطع شود.پیاده روی،خواب منظم تنظیم رژیم غذایی فراموش نشود.


پدر من بسیار آدم شکاک و ترسویی هست از همه چیز و از همه کس میترسه و به همه شک داره به من و خواهرام و مادرم هم شک داره علاوه بر این خیلی زورگو هست و حرف باید حرف خودش باشه همیشه در حال داد زدن هست و ما به شدت از نظر روحی روانی تحت تاثیر قرار گرفتیم .
مامانم نمیتونه طلاق بگیره چون این آدم از نظر روحی روانی سالم نیست و معلوم نیست که چه بلایی سرمون بیاره.
به این فکر هستم که به تیمارستان منتقلش کنم و همه از شرش راحت بشیم ولی اصلا نمیدونم که چیکار باید بکنم و او اصلا بیماری خودش رو قبول نمیکنه و تازه از خودش دفاع میکنه.چجوری باید به تیمارستان منتقلش کنم بدون اینکه خودش بفهمه؟


چندروزهست که دچار درد قفسه سینه هستم خصوصا درقسمت راست قفسه سینه،وگاهی احساس نفس تنگی دارم
و بعضی اوقات این درد به پشت قفسه سینه هم میرسد
خواستم ببینم اینها ازعلائم کرونا میباشد یاخیر
واینکه بنده دچار بیماری رفلاکس معده هستم وقرص های امپرازول 40mg_وهمین طور سرترالین و تری فلوئوپرازین را برای استرس مصرف میکنم
ضمن اینکه حدود یک ماه پیش سی تی ریه دادم و سالم بود
ممنون میشوم
راهنمایی کنید


سلام ووقت بخیر
بیش فعالی هم داره؟مثلا خیلی شلوغ وپرحرف باشه؟عجول باشه؟و....



قرص ریتالین 10میلی صبح وعصریک چهارم قرص پس از3روزصبح وعصرنصف قرص ومجددا پس ازیک هفته صبح وعصریک قرص
قرص ریسپریدون ظهروشب یک چهارم قرص پس ازیک هفته ظهروشب نصف قرص
نسخه هم دراسرع وقت میفرستم.الان دسترسی ندارم


اسم فامیل فرزندتون جهت نسخه؟؟

نظام پزشکی109*****908



و گفتید که دارو باید 6. ماه مصرف شه
سلام وقت شما هم بخیر
هالوپریدل با دوز بسیار پایین تجویز شده نگران نباشین

نیاز به آزمایش نیست

خیر نهایتا تا ساعت 9 شب مصرف بشه

خواهش میکنم


بالاخره بهتره تایم بیشتری باهاش بذاریدتادلبستگی بیشتری ایجادبشه،هرگونه بازی که خودش بهش علاقه نشون بده منعی نداره
علائم شلوغی وبیش فعالی هم داره؟
اگه عصبی شدنش خیلی زیادشده بهتره درمان دارویی هم براش شروع بشه




شربت ریسپریدون تهیه کنیدهرشب نیم سی سی بهش بدین.2هفته بعدنتیجه رااطلاع دهید


پسرم حدود 21 ماه داره و تک فرزند،
از حدود دو ماهگی شیر خشک میخوره و تقریبا میشه گفت که وابسته شیشه شیرش هست،
در طول روز هم که بیدار میشه دائما توو بغل من میخاد باشه حتی وقتی آشپزی میکنم یا وقتی پای سینک هستم،
کارهای روزمره ام خیلی برام دشوار شده ، پدرش هم که جدا از شرایط اقتصادی و فشارهای الان زیاد تووی بچه داری و سرگزم کردن خلاق نیست، و اکثر اوقات با موبایل و خواب هستن وقتی خونه ان،
پسرم هم خیلی پدرش رو دوست داره، وقتی میبینع پدرش خابه به شیوه های مختلف میخا د که بیدارش کنه و باهاش بازی کنه،
بنده خیلی تلاش میکنم که اوقاتی که پیش پسرم هستم باهاش بازی کنم و کتاب بخونم اما از کارهای خونه و خستگی زیاد(شبها هم پسرم بدخاب و بیقرار هست و باعث میشه شبها هم خاب با کیفیتی نداشته باشم)رمقی برام نمیمونه، پدرش هم آنچنان که باید منو درک نمیکنه و میگه مگه تو فقط مادری!
بعضی وقتا حس جنون بهم دست میده و دلم میخاد فریاد بزنم و فرار کنم
فرزندتون بیش فعال هم هست؟

خودتون علائم افسردگی هم دارید؟
مثلا خلق غمگین،کاهش خواب واشتها،کاهش تمرکز،عدم لذت،افکارمرتبط بامرگ و....

بهتره مختصری دارومصرف کنیدجهت کنترل علایم افسردگیتون
برای فرزندتون هم اگه اضطراب ووابستگیش زیادشده درمان دارویی کمک کننده است

قرص آسنترا50میلی هرظهریک چهارم قرص پس از3روز هرظهرنصفی پس ازیک هفته هرظهریکی
قرص پروپرانولول10میلی صبح وعصریکی

اما راجع به بی اعتناعی به گریه و بیقراری کودکم هم میشه لطفا مختصر راهنمایی کنید که چه وقتهایی بی توجهی رو مجازم؟؟
هررفتاری که ازنظرشما مناسب نیست ودرعین حال آسیبی به خودش ودیگران واشیا خونه نمیرسونه روبهتره نادیده بگیرید مثلا برای رسیدن به خواسته هاش اگه گریه وبیقراری میکنه،سعی کنید که اینجوری به خواسته هاش نرسه
ونادیده انگاری کنید



سلام. وقتتون بخیر
الان الانزاپین را مصرف میکنین؟
خوابتون چطوره؟
پلاکت تون نرماله،؟ در حالت عادی خونریزی بیش از حد یا کبودی دارین؟

خونریزی و کبودی ندارم


خواهش میکنم


سلام. از بنده چه کمکی بر میاد؟
میخواید بدانید که بیمار هستند یا نه؟

خانم دکتر قرض از ایراد این مطالب نه خدایی نکرده تخریب و نه غیبت و نه بدگویی نسبت به خانمم هست فقط هدفم کمک ب خانمم و زندگی خودم هست ک نابود شده و از شما کمک میخام تا راه حلی جلو من بزارید
من 32 سالمه و خانمم 27 سالشه خانه دار
سال 94 عقد کردیم
از اولش با من بد تا میکرد ینی جوابمو زود میداد یا تندی میکرد
متاسفانه من خام و کم تجربه بودم و اون موقع چندین بار قهر و اشتی داشتییم
تا حتی شب عروسب هم بامن حاضر جواب بود تا حتی شب عروسی هم ازش ناراحت بودم ب خوارش یواشکی گفتو خواهرش گفت ب بزرگیت ببخش منم سکوت کردم
خلاصه تا الان خیلی خیلی سکوت کردم
شب عروسی(عذر خواهی میکنم ) بعد از زفاف زود ب خونوادش پیادم دادو انم ب گوشی دامادشون
من گفتم چیکار میکنی گفت گوشی دست خواهرمه
خلاصه گذشت
من تازه ب استخدام معلمی در اومده بودم
بابام گفت پیش من بمونید و چند سال دگ برید اجاره کنید
اما دو ماه طول نکشید ک ی دعوایی راه انداخت
متاسفانه خانمم از اولین روزی ک باهاش اشنا شدم نسبت ب خانوادم بدبین بود و هر صجبتی و یا حرفی تو خونواده پدری من پیش مبومد ب خانوادش اطلاع میداد و الان هم با اینک حدود 6 ماهه خونه پدرم نمیاد اما از اولین روز زندگی تمام اتفاقات و حرفاهایی ک تو خونه خودم اتفاق میوفته رو ب خانوادش اطلاع میده
بارها شده گفتم چرا میگی ؟؟بعضی موقعها میگ نه نمیگم
بعضی وقتام میگه همه میگن
حتی ب مادرشم گفتم اونم میگه همه میگن و دختر منم میگه
این شده جواب من
اخه چرا باید اسرار خانوادگی کسی بر ملا بشه ؟؟؟
ما خانواده ی پدری مون غیر از خانمم 3 تا عروس دیگ دارن ک خدار و شکر زندگی عادی دارن و بینشون بحث شده ناراحتی شده اما بیرون درز نکرده
مناسفانه از وقتی خانمم اومده تمامی اسرار واتفاقات گذشته و و حال ک میوفته به خانوادش اطلاع میداده
در حالی ک قبل خانمم اینجوری نبودیم
وارد جزییات نمیشم چون خیلی طولانیه
مواردی ک هستد
موقع طلا گرفتن ب طلا فروش گفتیم چند تا اضافه کنن بعدا پیش خونوادش گفت ک از سرویس من کم کردن
واسه خرید لباس با داداشام و زن داداشام رفتیم خ
رید قیافه میگرفت و چیزی نمیخرید و خیلی موارد مشابه
مثلا بعضی موقع ها توخونه پدریم چیزی ازش میخلستم انجام نمیداد
موقع عروسی یبار خاسته خودشو از ماشین پرا کنه بیرون ک حتی محلی ها هم دیدنش
تو زندگی مشترک چندین بار شده رفته قرصا رو بخوره

اما حتی جواب سباممو نمیده
ولی با پر رویی میگه فلان چیزو بخر

ینی تصمیم گرفتم ک خونه ی پدریم نبرم و الان حدو 5 ماهه ک نه خودش گفته و نه من بردمش
فقط میبرم خونه پدرش و میارم



و نفرین میکنه حتی مادر خدا بیامرزم
متدرشم همش حرف اونو قبول داره
بهش گفتم دخترت بدگویی و نفرین میکنه
میگه نه اینجوری نیس اول تو میگی بعد اون جوابتو میده



بیمار بودنش رو چی بگم
احساس میکنم ک بیماری اعصاب داره
ولی کسی قبول نمیکنه





بخصوص تو خونه خودم

نه تشکری و نه سلامی


چهل سالم هست و پسر چهار ساله دارم ، یک سال و نیم هست که پدرم فوت کرده به دلیل عشق و وابستگی بهشون هنوز نتونستم با نبودنش کنار بیام ، اوضاع کرونا هم مزید بر علت شده . همش عصبی هستم و گریه می کنم حوصله بازی با پسرم رو هم ندارم . سر پسرم داد میزنم و دعواش می کنم . یه دارویی میخوام که کمی آرومم کنه و بتونم رفتار خوبی با پسر و شوهرم داشته باشم ، زود عصبی نشم و کمی خوشحال باشم . کم کاری تیرویید هم دارم . متشکرم
